خانه Mbti

چپتر 2 : دوستان جدید؟

اسکارلت: خب بچه ها! وقتشه راجع به یه موضوع مهم با هم صحبت کنیم. یه سری آدم به جز ما توی این ساختمونن. مارو تا حالا ندیدن و قراره همکلاسیامون باشن. سیمون: من دو تاشونو میشناسم. جیمز و تانیا. اونایی که ظاهر رسمی دارن.

گون با لکنت: او-اون دوتای دی-دی-دیگه چی؟ سون:هیچ ایده ای نداریم. اسکارلت: سنسه گفت می فرستتشون اینجا. سیمون و گون شما نمیتونین ساکت بمونین.بچسبین به یکی فقط با همون حرف بزنین. همون لحظه در باز شد و ...

یهو 4 نفر ریختن تو اتاق با سر و صدا! تانیا: شنیدم یکی اینجا هست که عنوان منو به عنوان بهترین رهبر دزدیده! اسکارلت : علیک سلام! بله من بهترین رهبرم. سون: اگه رهبری یعنی رئیس بازی در اوردنی که هیچکس گوش نمیده بهش، آره هستی! اسکارلت:*لگد 180 درجه و خرد کردن دندونای سون تو حلقش* خب، چه مزه ای بود؟ سون : مزش مثل دندونام بود و درد داشت! اسکارلت: آره هدفم همینه.

تانیا : برگردیم سر موضوع اصلی! چرا تو باید بهترین رهبر باشی؟ اسکارلت: چون تو فقط چیزایی که میدونی رو کنترل میکنی. من هرچیزی که ندونمو هم یاد میگیرم و هوش بالایی دارم. تو به چیزایی که کشف شدن میچسبی و من چیز جدید کشف میکنم! سون: اوووووووه گون: ها ها ها ها ها! سیمون: رستش کردی اسکارلت! شرمنده که یه دوست رهبر بهتر از تو پیدا کردم تانیا!

تانیا: دختره ی @#%^*&*^%%%$$^%&^&^^!#@$%%^%^^^^^&#$$#@$@#@##$###%$%^$%% اسکارلت : یا خدا! من که یه چند تا فحش جدید یاد گرفتم. ذهن تانیا: این دختره واقعا از من بهتره و سیمونم الان طرف اونه؟ من نمیکشم!اگه فقط از من بهتر بود میشد باهاش دوست شد ولی دوستیم با سیمون و جیمز اولویتمه! و اون سیمونو ازم گرفته!

ذهن گون: خیلی خب فقط یادت نره اسکارلت چی گفت. گون: سلام من گونم. تو باید پنی باشی. نه؟ پنی : وای خدا از کجا فهمیدی؟ گون: رو کارت دانشجوییته.پنی : تو خیلی باهوشی گون-چان گون : هیهی ذهنش: وای واقعا وقتی به حرف اسکارلت گوش کنم خوب پیش میره. ذهن الک: وای نه دعوا شد جیمز : یا خدا دوباره نه جیمز: خب آبجی بیا بریم الک : بله تانیا-سان. پنی : خداحافظ گون-چان *خارج شدن*

اسکارلت: امروز مطمئنا خسته کننده بود. بیاید یکم استراحت کنیم. {بحث 3 ساعت طول کشیده} اسکارلت: راستی گون بهت افتخار میکنم که با پنی دوست شدی! گون: انگار گاهی رهبر داشتن بد نیست. مخصوصا رهبری مثل تو! اسکارلت: ممنونم تو دلش : * ذوق مرگ شدن* آآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخججججججججججججججججججووووووووووووووووووووووووننننننننننننننننننننننننننننننننننن

خب حالا وقت یه راز کوچولوئه! داستان اول قرار بود ژانر رمانتیک داشته باشه و اگه الان درخواستا زیاد بشه همینطوری هم میشه! *آنچه در قسمت بعد خواهید دید* تو اینجا چیکار میکنی؟----------- اسکارلت-سان صورتت قرمز شده!------------------معرفی می کنم: خواهرم اما

لطفا مثل پارت قبل از این پارتم حمایت کنین. راستی هر کی تایپ کاراکترای جدیدو درست حدس بزنه پین میشه