
براى تولد پيشيم زود گذاشتم ناظر جونم رد يا شخصى نشهههه
تهيونگ ويو: بيرون در منتظر مونديم استاد چوى: بچه ها بياين به جز ما ى دختر ديگه هم بود كه آمريكايى بود اسمشم لوسى رفتيم تو هنننننننن؟! ا/ت تو اين مدرسه ست؟ ك.پ كرده بود خندم گرفت به بقيه بچه هاى توى كلاس نگاه كردم انگار همه دخترا داشتن براى ما غ.ش ميكردن استاد چوى: خب خب معرفى ميكنم: كيم تهيونگ،جئون جونگ كوك، پارك جيمين،كيم نامجون و لوسى جيمز برين بشينين رفتمو پ.ش.ت سر ا/ت نشستم ي نامه بهم داد: اينجا چه گ.و.ه.ى م.ي.خ.و.ر.ى؟ ببين از همين الان بهت بگم ازم توقع نداشته باش ف.ح.ش خ.و.ر.ت نكنم نوشتم: دانش آموز ا.ت.ق.ا.ل.ى ام از منم توقع نداشته باش داشت ح.ر.ص م.ي.خ.و.ر.د خنديدم زنگ خ.و.ر.د زنگ نهار بود با پسرا رفتيم تو صف نهار همه ى دخترا بهمون پيشنهاد ميدادن بيايم جلوشون ولى ما قبول نميكرديم ( مثلا خيلى بچه هاى درست كاريم اره 😐😐 )
بعد از صد سال غذامونو دادن ديدم لوسى داره با هزار نوع ا.د.ا و ا.ط.و.ا.ر برامون دست تكون ميده كه بريم بشينيم پيشش و.ا بهش توجهى نكردمو با پسرا رفتيم پيش ا/ت اينا نشستيم جيمين: به نظرتون عجيب نيست كه ما هميشه با هم ب.ر.خ.و.ر.د ميكنيم؟ سوا: راست ميگى ولى ما هنوزم با هم آشنا نشديم من سوام اينا هم نيكا رها و جاستين هستن ا/ت رو هم كه ميشناسين جيمين: من جيمينم اينا هم جونگ كوك نامجون و تهيونگ هستن راستى سوا فكر كنم فقط تو كره اى هستى نه؟ سوا: آره ا/ت و نيكا و رها ايرانى هستن جاستين هم اهل انگليس هست كوك: واو در ضمن با من ر.ا.ح.ت باشين دوستام منو كوك صدا ميكنن نيكا ويو: كوك! بيشتر شبيه خرگوشه تا آدم رها: راستى به نظرتون كسى تو اين مدرسه نيكا رو د.و.س.ت نداره؟ نامجون: چطور؟ رها: امروز صبح براى نيكا بسته ع.ا.ش.ق.ا.ن.ه اومد ا/ت: اره من رفتم تحويل گرفتم اصلا چشمام چهارتا شده بود كوك : خب تعجبى نداره نيكا دختر خيلى خ.و.ش.گ.ل.ي.ه سوا: نكنه تو اون بشته رو فرستادى كوك: نه نه چرا فكر كرديم من بودم؟ ا/ت: باشه بابا ناهارمون رو تموم كرديمو رفتيم سر زنگ اخر كلاس كامپيوتر داشتيم استاد هان: بچه ها براى كريسمس ى پروژه داريم
توي گروه هاي نفره قراره برين به اون كشور همه شروع كردن به هورا كشيدن استاد هان قرعه كشي كرد منو ا/تو سوا ، رها و جاستين با تهيونگو جونگ كوكو جمينو نامجون با ميا تو ي گروه بوديم باز خداروشكر مينيانگ نبود كه مغز ا/تو ب.خ.و.ر.ه ا/ت ويو: يا ابلفضل الان ميخوان كشورمون رو مشخص كنن استاد هان: وووووو امريكا جيغ كشيديم دايم ميريم امريكا هوراااااااااااااااااااااااااااااااا بعد چند مين زنگ خ.و.ر.د قرار بود بريم خونه پسرا چون همشون تو ي خونه زندگي ميكردن بدبختي ميا هم بود واي كه چقدر از اين دختر بدم مياد رسيديم اونجا رفتيم داخل او ماي پ.ش.م خيلي خوشگلهههههههههه نامجون: اگه اناليز كردنتون تموم شد بياين بشينيم رو پروژه كار كنيم خنديديم و نشستيم وا چرا ميا انقدر به تهيونگ م.ي.چ.س.ب.ه؟ اونم داشت اذيت ميشد گفتم ي چيزي بگم من: ميا يكم بزار تهيونگم راحت باشه مثلا خونه خودشه ميا: به تو چ.ه دختره.ي پ.ر.و تهيونگ خودش د.و.س.ت داره من: ولي همچين چيزي به نظر نمياد تهيونگ: راست ميگه ميا ببخشيد ولي راحت نيستم ميا: باشه ولي خانم ا/ت انقدر خودتو دست ب.ا.ل.ا نگير درسته داداشم ا.و.ي.ز.و.ن.ت.ه اما تو اصلا و ابدا خوشگل نيستي....
خب خب بمونيد تو خ.م.ا.ر.ي به نظرتون ريكشن بقيه به حرف ميا چيه؟ پارت بعد يكم ع.ا.ش.ق.ا.ن.ه داره ولي فقط يكم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (3)