
داستان راجب بی تی اس هستش:)
معرفی: ا.ت شما هستید و قراره با دوستتون وارد جایی بشید و با پارک جیمین اشنا میشوید.....
از زبان ا.ت:امروز با یونا (اسم بهترین دوستتون) بلاخره بلیط کنسرت بی تی اس رو خریدیم و قراره شنبه هفته ی دیگه بریم و برای اولین بار اعضا رو از نزدیک ببینیم فعلا باید بریم تا برای شنبه حاضر بشیم جمعه: ا.ت: الو ...سلام یونا: بیا پایین از زبان ا.ت: سریع یه لباس کاموایی کرمی پوشیدم و کیفم رو برداشتم اومدم طبقه پایینه و دو تیکه کیک باقی مونده رو برداشتم و سربع رفتم. یونا سوار ماشین بود و از قیافش معلوم بود که کلافه شده ا.ت: ببخشید خیلی زود اومدی یونا با چهره عصبی گفت : اوکیه بهش یه تیکه کیک رو دادم و تشکر کرد.........
راه افتادیم البته خیلی طول کشید تا برسیم پاساژ چون خونمون بیرون شهر بود .بلاخره رسیدیم یونا پارک کرد و پیاده شدیم البته که چیز زیادی نتونستیم بخریم چون اون چیزی که میخواستیم نبود بعد از اونجا پیاده راه رفتیم و به کافه ی نزدیک پاساژ رسیدیم من یه اسپرسو سفارش دادم و یونا یه قهوه. یونا:خب ولی جدی داریم فردا میریم کنسرت؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من که واقعا خودم هم خیلی هیجان داشتم و نمیدونستم الان جواب اونو چی بگم گفتم:خب...دقیقا! خب از اون به بعد حرف دیگه ای رد و بدل نشد البته هر جفتمون تمایلی به حرف زدن نداشتیم و در اخر وسایلمون رک جمع کردیم و سوار ماشین شدیم....
یونا پرسید: خب کجا بریم؟ ا.ت: بیا بریم خونه ی ما فعلا بابام معموریت مامان منم وله بیرون فک کنم الان المانی جایی باشه یونا: خب اوکی رسیدیم خونه ما ا.ت: خب میتونی بری اتاق من یا اینکه اتاق مهمان حالا هر چی خودت دوست داری یونا: خب... من الان میرم اتاقت ا.ت : اوکی. رفتم اشپز خونه ما از اون خانواده ها نبودیم که خدمتکار یا هر چیز دیگه ای داشته باشیم همیشه مامان غذا درست میکرد و همیشه هم غر می زد و من و مجبور میکرد بپزم پس الان خوب بلدم بودم رفتم و یا ظرف برداشتم می خواستم کیک درست کنم......
ارد رو برداشتم شیر رو هم اضافه کردم....بلاخره تموم شد تو فر گذاشتم ۱۰دقیقه بپزه که تو همون لحظه یونا اومد لباسش رو عوض کرده بود و لباس راحتی پوشیده رفتم پیشش و گفتم : اندروید باکس رو روشن کنم؟ اونم سرش رو به علامت بله تکون داد و منم متوجه منظورش شدم و روشن کردم. فیلم مگان رو گذاشتیم ،اولای فیلم بود که صدای فر اومد به یونا گفتم سر میز بشینه که کیک هم بخوره کیک رو اوردم خیلی خوب بنظر می رسید ۴ قسمت کردم و یه قسمت به یونا دادم و یه قسمت برای خودم گذاشتم که همون لحظه زنگ در خورد....
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
نظرات بازدیدکنندگان (23)