١٠ تا از مانهوا های عاشقانه:>>

١-شرور ی عروسک "کاینا"، شاهزاده خانم شاهنشاهی، ب عنوان زیباترین زن امپراطوری شناخته می‌شد.او زنی بود ک جز شر و تجمل چیزی نمی‌دونست.با این حال، سرنوشتش نابودی بود؛ اون ب عنوان یک مهره شطرنج توسط برادر کوچکتر خودش برای رسیدن ب تاج و تخت استفاده میش و در آخر توسط شوهر دیوونش کشته میش!اما اون...

٢-مرگ تنها پایان برای شرور هاست "پنلوپه"دختریست ک به عنوان ی فرد شرور توی ی بازی ویدیویی تناسخ پیدا میکنه، حالا زندگی اون درست مثل ی بازیه، برای نجات پیدا کردن از مرگ اون باید بتونه این بازی رو تموم کنه...

۳-پدر،من نمیخوام ازدواج کنم من ب عنوان ی شرور ک توی رمانی ک خونده بودم تناسخ پیدا کردم،”جولیان الوی فلوین”،من قرار بود ک بمیرم، ولی نه! با خاطراتی ک از زندگی قبلیم دارم، از چنگال مرگ رد میشم! "با مردی ازدواج نمیکنم ک هیچ افتخاری، خانواده، دارایی، و هیچ قدرتی نداره".منم ک با خودم مشخص کردم ک به زندگی مجلل و باشکوه واسه خودم دارم، پدرم ولیعهد رو بعنوان نامزدم انتخاب کرده؟!اون عصبانیه؟!من این قرارداد نامزدی رو اینجوری انجام میدم. "چرا داری از نامزدی با ولیعهد طفره میری؟ "،"چون اون منو می رسونه.اون هرجور ک بخواد آدما رو میکشه!"چند روز بعد ولیعهد برام ی نامه می‌فرسته "نگران نباش، من نمیکشمت"وای نه... من همین الانشم کاری کردم ک باید واسش بمیرم؟!...

۴-چگونه می‌توان نامزد دوک شد؟ "دایزی"دومین دختر یک خانواده اشراف زاده فقیر است، پس از دریافت پول از"مارکیز کیلیان"او و خواهرانش ب زندگی جدید امیدوار می‌شوند، ولی پدر قماربازشان پول را برمی‌دارد و آنها را ترک می‌کند، دایزی در یک کارگاه خیاطی مشغول کار می‌شود و خواهر بزرگترش چون ب زیباییش مشهور بود از خانه فرار می‌کند و با یک مرد پولدار ازدواج می‌کند، دایزی و خواهر کوچکترش تنها با هم زندگی می‌کنند اما یک شب چند نفر با چاقو دایزی را زخمی می‌کنند و او را در آب یخ زده می اندازند، ولی زمان برمی‌گردد ب روزی ک تمام بدبختی های دایزی شروع شده بود، آیا او می‌تواند سرنوشت خودش را عوض کند؟...

۵-من شب اولش را دزدیدم بدلیل ی اشتباه یک شب من ب هدف وسواس ترین مرد ویلیانس تبدیل شدم!من توی یه رمان ب عنوان سیاه لشکر توی بدن ریپلی تناسخ پیدا کردم و سعی می‌کردم از ثروت و تجملات یه اشراف زاده لذت ببرم چون توی زندگی قبلیم نتونسته بودم همچین زندگی لوکسی رو تجربه کنم، فقط یادم میاد ک یه گوشه مهمونی درحال نوشیدن بودم اما چرا روز بعد تو اتاق شخصیت اصلی مرد داستان بیدار شدم؟!!....

۶-زمان اضافه محدود "کارینا"، بزرگترین دختر خانواده کنت عه ولی هیچوقت اون عشقی رو ک میخواست از خانوادش دریافت نکرد تا اینک ی روز با فهمیدن حقیقت شوکه کننده ای تصمیم گرفت بی خبر ب جای دوری بره و بین اینهمه جا خونه نامزدشو انتخاب میکنه ک هنوز یه سال تا زمان ازدواجشون مونده و شناخت زیادی نسبت ب هم ندارن.ایا کارینا میتونه با کمک نامزدش با اون حقیقت شوکه کننده کنار بیاد؟...

٧-قانون بانو برای زنده ماندن در کل چهار بار تناسخ پیدا کردم و هربار قبل از سن ٢۵ سالگی مُردم، درحالی ک تو سرنوشتم نوشته شده ک عمری طولانی دارم یعنی من ی خطا تو سِرورم؟ پس برای بار پنجم ی تصمیم هوشمندانه گرفتم، ایندفعه تو بدن زنی تناسخ پیدا میکنم ک همه چیز داره، پول، زیبایی، قدرت و...اما وقتی چشمام رو باز میکنم...

٨-نامزد شرور شخصیت اصلی مرد من دختر فقیری بودم، هیچکس دنبال من نبود و از نظر اقتصادی مشکلات زیادی داشتم، واسه همین من نمیتونستم خوب با مدرسه سازگار بشم.تنها سرگرمیم خوندن ی رمان فانتزی و تصور اینک من میتونم شخصیت اصلی اون باشم.یه روز بعد از خوابیدن و تصور اینک مثل همیشه، از خواب بیدار شدم ولی بجای قهرمان شدن تبدیل ب یه شرور تو رمان شدم..."لوئیز سوئینی"کسی ک با یک پایان وحشتناک روبرو شد..ولی از اونجایی ک من رمان رو خوندم اگ فقط از عاشق شخصیت اصلی مرد شدن دوری کنم..همچین پایانی نخواهم داشت..برخلاف رمان، شخصیت مرد اصلی عشقش رو ب لوئیز اعتراف کرد.."چطوری این اتفاق افتاد؟..من ک از عشقش دوری میکردم..همه چیز داره تغییر میکنه!.."

٩-اولین ملکه مورد علاقه فرعون "می شیائو"مربی جانوران توی آینده است، برای مطالعه درباره مصر باستان، به ٣١٠٠ سال قبل از میلاد برمیگرده، و هویتش با همسر آینده فرعون عوض میشه! حالا فرعونم هست و دیگ هیچ چیز توی آینده وجود نداره، اما حالا می چطور باید انتخاب کنه؟..

١٠-شرور برای کشتن من در یک رمان تناسخ پیدا کردم، در نقش"اریس"، شرور داستان ک بخاطر ازدواج نامزدش، ولیعهد، با دختر دیگه ای ب کام مرگ میره.من فقط یه هدف دارم، اینک از دنیای این رمان فرار کنم و بیرون برم ولی این دنیا اجازشو بهم نمیده. حالا هم همه مردهایی ک یه روز بهم نگاه هم نمیکردن افتادن دنبالم...!