
بدترینننننن توووووولد عممممممرمممممم بوووووود
در باز شد و ادرین داشت میومد تو سریع کتمو گرفتم جلو تنم و عصبی گفتم🖤:هووووییی چته خری اینطوری میای تو حداقل یه در بزن الانم برو بیرون لباسمو بپوشم بعد بیا ادرین💚:بزار فکر کنم نع نمیرم مری🖤:اععععع یعنی چی من &تخل&م ادرین💚:باش مری🖤:حالت خوبه برو بیرون ببینم واگرنه ضربه فنی ت میکنم ادرین💚:بیخیال خحالت نکش &مقشع& بالاخره که باید اذیتت کنم مری🖤:چیزی نکشیدی که &وشمگ& بیرون من عصاب مصاب ندارم ادرین💚:اوخی &یادف& قیافه عصبانیت اومد نشست کنارم و سریع کتو از تنم کنار زدو قیافش یهو خیلیییی ترسناک شد صدام میلرزید و لکنت گرفته بودم 🖤:چـ..چی...کـ...کار...مـ..مـ...یـ...کـ...ن...یی؟؟.....
یهو پریدم به دوروبرم و اتاق نگاه کردم ادرین نبود دوبارا خودمو انداختم و دراز کشیدم فقط کابوس بود اوفف من چرا انقدر گرممه من که لباس تنم نیست که دو تقه به درزده شد سریع خودمو زدم به خواب ادرین💚:مری مری میتونم بیام تو مری چرا جواب نمیدی وایسا من فقط تاپ تنمه هنوز با دستم به زور خواستم کتو بگیرم که ادرین خیلی اروم دروباز کرد
اخرین سعیمو برای گرفتن کتم کردم و حس ششمم بهم هشدار داد که داره میاد از زبان ادرین💚:نزدیک مری شدم ناز خوابش برده بود یه تابم تنش بودو شلوار بیرونی یه کتم کنارش بود این اناق خیلی سرده که دلم نیومد بیدارش کنم کتو گذاشتم رو تنش که یه گرمایی احساس کردم دستمو روی پیشونیش گذاشتم داغ داغ بود دستم سوخت سریع دستمو عقب کشیدم سریع بغلش کردم و به سمت بیرون جرکت کردم تب داشت اونم خیلی بالا نینو که دیدش بدون اینکه چیزی بگم پرسید نینو💙:تب داره؟؟ سرمو تکون دادم
گذاشتمش رو کاناپه روبه نینو کردم نینو💙:چون دارو تقویتی رو نخورده اینطوری شده تقویتی اماده هم هست رفت و اوردش اروم بهش دادم یعنی ریختم تو دهنش نینو هم خیلی اروم پانسمانشو عوض کرد خمیازه ای کشیدم که نینو رو متوجه اینکه خیلی خوابم میاد کرد چون دیشب درست و حسابی نخوابیده بودم رفت بیرون منم کنار مری رو کاناپه دراز کشیدم از زبان مری🖤:ادرین دارو رو بهم داد و نینو هم پانسمانمو عوض کرد البته وقتی مثلا خواب بودم هیچکدومم نفهمیدن بیدارم نینو رفت بیرون ولی صداشو شنیدم چون چشمم باز نبود ولی صدای دروشنیدم حدس زدم نینو عه چون یه نفر کنارم دراز کشید و از بوی عطرش فهمیدم ادرینه و وقتی دراز کشید غیر منتظره ترین چیزی که فکرشو نمیکردم از ادرین شنیدم که انگار داشت به منی که به دید اون خواب بودم میگفت ادرین💚:کاش واقعا میفهمیدم چرا انقدر بهت مشکوکم و تا اونموقع که هویتتو نفهمم عین یه جواهر ازت مراقبت میکنم چون تو خودت جواهری و یهوووو...
تیمام خب لایک یادتان نرود فرداعم پارت میدم دیگه کم کم داره به جاهای جالبش میرسه هر چی میاد جالب تر میشه و بگم این فصل قراره خییییییلییییی طولانی باشه اگه تونستم تعداد اسلاید هارو هم بیشتر میکنم یعنی اگه وقت کردم خوب بای
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیییی بود اجی
مسیییی اجی خوشملم☕🥺🥛
دوس دارم بدونم چی میشهههخ
خوب امیدوارم چیزیت نشه چون پارتاش خیلییییی زیاده
ممنون که لایک گردی و کامنت دادی😁🖤