
اسنیپ : چیزی شده پروفسور ؟ دامبلدور : چیزی که لیلی شنید عادی نیست . اون داره توسط یه اسلیترینی کنترل میشه . یه اسلیترینی شرور . مک گوناگال: پروفسور. به نظرتون کیه ؟ دامبلدور : ما فرض رو بر این میزاریم که ولدمورت از هری دست کشیده و به سراغ لیلی پاتر رفته . البته میتونه کس دیگه ای هم باشه . چون اسلیترینی های شرور کم نیستند . سوروس تو باید به لیلی یاد بدی ذهنشو کنترل کنه . اسنیپ : اون فقط یه بچس. نه چیز دیگه ای . اون نمیتونه . کنترل ذهن به اون آسیب میزنه . دامبلدور : اما ولدمورت بیشتر درسته سوروس؟ میدونم خیلی دوستش داری و نمیخوای بلایی سرش بیاد . پس باید انجامش بدی سوروس.
اسنیپ اونجا رو ترک کرد. دامبلدور : نمیخواستم جلوی سوروس بگم اما به احتمال زیاد با اینکه دفترچه نابود شده تام مارولو ریدل هنوز درحال پرسه زدن تو این مدرسس . مک گوناگال:یعنی ... ممکنه امسال تام به جای جینی ویزلی از لیلی پاتر برای قدرت گرفتن استفاده کنه ؟ دامبلدور : من فکر دیگه ای دارم پروفسور. مک گوناگال: چه فکری
دامبلدور:در قسمتی از دفترچه که تا به حال کسی ندیدتش حرف از دختری متولد ۳۱ اکتبر بود . نوشته بود «دختر خاص متولد ۳۱ اکتبر مال منه» امسال دختر خاصی متولد ۳۱ اکتبر توسط تان مارولو ریدل تسخیر شده . اما هنوز نمیدونیم معنی مال منم چیه . فردا ی اون روز هری به لیلی گفت که اگه دوس داره میتونه سر کلاس جانور شناسی سال سومی ها حاضر شه. وقتی رفتن پیش هاگرید اون بچه ها رو به جنگل ممنوعه برد . اونجا با اون پسر که هری همیشه راجعبه حرف میزد آشنا شد . مالفوی
دریکو مالفوی همش سر به سر هری و رون و هرماینی میزاشت و اذیتشون میکرد . هری و لیلی با هم سورا هیپوگریف هاگرید شدن . داشت خیلی خوش میگذشت اما لیلی دوباره صدا رو شنید «لیلی . اسلیترینی دل رحم . افتادن تو توی گریفیندور هیچ تغییر برای من ایجاد نمیکنه . امشب بیا طبقه ی پنجم دستشویی دخترا . میبینمت ملکه ی اسلیترین»
لیلی سر گیجه گرفت. در حدی که نمیتونست هیچ جا رو ببینه . نزدیک بود از هیپوگریف بیوفته پایین ولی هری دستشو گرفت . هری : لیلی حالت خوبه ؟ لیلی : باید پروفسور دامبلدور رو ببینم . همین الان . هری . زود باش بریم پایین . هری به سختی هیپوگریف رو به سمت پایین هدایت کرد . همه برای هری و لیلی دست میزدن . اما لیلی فقط به فکر رفتن به دفتر دامبلدور بود . با سرعت از اونجا دور شد .
لیلی به سمت دفتر دامبلدور رفت . لیلی : پروفسور. دامبلدور: چیزی شده دوشیزه پاتر ؟ لیلی : دوباره اون صدا رو شنیدم . دامبلدور : بگو دقیقا چی میگفت . لیلی : لیلی . اسلیترینی دل رحم . افتادن تو توی گریفیندور هیچ تغییر برای من ایجاد نمیکنه . امشب بیا طبقه ی پنجم دستشویی دخترا . میبینمت ملکه ی اسلیترین. دامبلدور : وضعیت اصلا خوب نیست . لیلی : چه بلایی داره سرم میاد ؟ دامبلدور : کاری که گفت رو انجام بده . ولی تا دستشویی دخترا رو با سوروس برو . بعدش هم دقیق برام توضیح بده چی شد .
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پپپپپپپپپپپپپاااااااااااااااااااااااااااااااااااارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت بببببببببببببببببببببببببببببببببععععععععععععععععععععععدددددددددددد
بقیششششش پلیزززز