اسنیپ راه رو به ردا فروشی خانم مالکین رو به لیلی نشون داد و ازش خواست تا وقتی میره کتابای لیلی رو بخره تو ردا فروشی منتظرش بمونه . لیلی قبول کرد و به سمت ردا فروشی خانم مالکین حرکت کرد . لیلی اونقدر محو جادوگر ها و مغازه های جادویی شد که یادش رفت کجا میره و راهشو گم کرد . بعد از یه مدت به خودش اومد و دید که دیگه نمیدونه کجاس . همون لحظه به خانم با موهای قرمز ، قد کوتاه و هیکل چاق که صورت خیلی مهربونه داشت به سمت لیلی اومد. مالی : گم شدی دختر کوچولو . لیلی : شما کی هستید . مالی : من مالی ویزلیم. لیلی: منم لیلی پاترم . خوشبختم خانم ویزلی . بله من گم شدم . مالی: لیلی . عزیزم . چقدر بزرگ شدی . آخرین دفعه ای که دیدمت خیلی کوچیک بودی . ولی حالا تو داری میری هاگوارتز. لیلی: شما منو از کجا میشناسید؟ مالی: علاوه بر معروف بودن تو و برادرت وقتی که بدنیا اومدی جیمز و لیلی منو مادر خوندت کردن . حال بگو کجا میری تا ببرمت . لیلی : ردا فروشی خانم مالکین . مالی اونو به سمت ردا فروشی خانم مالکین برد . مالکین : جدی مالی؟ یکی دیگه؟ این هشتمین بچه ی توعه .
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
20 لایک
چرا نمیزاری دو روزه منتظرم دارم میمیرم از انتظار اینقدر داستانت قشنگهههههه
مرسی
به زودی میزارم❤️❤️❤️❤️❤️
عالیه
مرسی 🖤
بک میدم