10 اسلاید چند گزینه ای توسط: Mahdieh انتشار: 4 سال پیش 55 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام به همگی😇 اومدم با پارت سوم✨🌸
پارت سوم داستان
امیدوارم از پارت قبلی لذت برده باشین😊
کامنت بزارین و نظراتتون رو بگین، ممنونم
بریم سراغ داستان،
داستان اینجوری تموم شد👇
مرینت: تو بالکن داشتم با تیکی حرف میزدم که یهو یکی گفت: لیدی باگ تویی؟؟!!!......
یهو برگشتم!!! چی؟؟ ککککت نوارر؟! کت نوار: تو لیدی باگی؟؟!! مرینت: آآآآآ،،،، آره یعنی چیزه نه خب عهههه، اصلا چرا من باید لیدی باگ باشم؟ ها؟ چرا این حرفو میزنی؟ مت نوار یعنی کت نوار😁😅 کت نوار: خب چون کوامی لید باگ، تیکی پیش توعه! مرینت: کوامی؟! کوامی دیگه چیه؟ ها؟ اصلا الان اینجا چیزی نیست من چیزی نمیبینم! کت نوار: پس اون کوچولو خال خالی چیه پیشت؟! مرینت: چی؟! اینو میگی، آها این یه عروسک خریدم مانون اومد اینجا بازی کنه؟ البته خب تو مانون رو نمیشناشی کت نوار: از کی تاحالا عروسکا پرواز میکنن و حرف میزنن😏😁 تیکی نزدیک مرینت میشه و آروم تو گوش مرینت میگه: خراب کردی مرینت!😐 مرینت به تیکی: خب حالا، توعم😒 قیافه تیکی😐😑 قیافه کت نوار😁😏 قیافه مرینت در ظاهر😊😅 در باطن😨😧😶😩😱😲😖😫 مرینت به کت نوار: باشه تسلیم، آره من لیدی باگم، ولی آخه هویتامون باید مخفی میموند کت نوار: به هیچ کس نمیگم بانوی من، خیالت راحت، قول گربه ای😉😝🐱🐾 مرینت قرمز شد و گفت: آآآآ،،،،،، باشه😇☺ خب اما وقتی تو هویتم رو فهمیدی، منم باید هویت تورو بدونم کت نوار: باشه، فردا تو مدرسه بهت میگم، خوب بخوابی، برو زود بخواب فردا برای مدرسه دیر نشه، خوابای گل گلی ببینی بانوی من😇🌸💙 شبت بخیر، بای👋💖 مرینت: شب توهم بخیر پیشی، بای👋
مرینت: وای نه تیکی، این یه فاجعس این یه فاجعس، ایییین یهههه فاجعععععععسسس😨😨😨 حالا چی کنم گند زدم تیکی گند، اگه به یکی بگه چی، بیچاره میشم😩😭😭 بعدش حاکماث هویتمو میفهمه، بعدشم میراکلس منو میگیره با بقیه میراکلسا، کت هم که دست تنها نمیتونه کاری بکنه، بعدشم کت رو میگیره، در آخرم منو کتی رو تبدیل به استیک میکنه و میشینه با مایورا میخوره و دنیا برای همیشه نابود میشه، اونم فقط بخاطر اشتباه من😭😭😭😭 تیکی: اوه اوه اوه، ترمز کن مرینت بزار باهم بریم، چه خبره چرا کت باید بره به یکی دیگه بگه! چرا حاکماث باید تو کتو به استیک تبدیل کنه و بخوره؟ ها چرا؟!😑 بابا چیزی نشده که، شما دوتا چه دیر چه زود قرار بود هویت همدیگرو بفهمین، حالا زودتر فهمیدین، انقدم بیخودی نگران نباش مرینت: یعنی خیالم راحت باشه تیکی،، تیکی: آره مرینت😇 مرینت رفت پایین و لباساش رو عوض کرد بعد رفت بالا روی تختش دراز کشید، مرینت: تیکی یعنی کت نوار همه اون خرابکاری و مسخره بازی های منو دیده؟ تیکی: خب معلومه،،، آره مرینت: وای نه... تیکی حرفشو قطع کرد: مرینت خواخش میکنم دوباره قصه نگو خوابم میاد، شب بخیر مرینت: باشه شب بخیر تیکی😘
از زبون آدرین: زود آماده شدم و صبحونه خوردمو رفتم مدرسه. برای دیدن و گفتن هویتم به بانوی من خیلی عجله داشتم، زودی عین جت رفتم سوار ماشین شدم تا برم مدرسه. رسیدم جلو مدرسه و پیاده شدم..... از زبون مرینت: همش فکرم مشغول دیشب بود، تو سرم کلی سوال بود، داشتم خل میشدم😵😯 نفهمیدم چجوری صبحونه خوردم، از مامانم و بابام خداحافظی کردم و رفتم مدرسه. رسیدم؛ چشمم همش اینور، اونور بود که ببینم کی میاد سمتم. مرینت داره با تیکی حرف میزنه: «البته تیکی تو کیفشه، چون وسط حیاط مدرسه وایساده» تیکی پس این پیشی خان کجا مونده؟ ها؟ تیکی: پیداش میشه، الان چرا عجله داری؟ تو که میگفتی، ما نباید هویت همو بفهمیم، پس چی شده حالا انقدر مشتاق شدی؟! مرینت: نمیدونم تیکی، نمیدونم، دارم دیوونه میشم. سرم پایین بود و داشتم با تیکی حرف میزدم که یدفعه خوردم به یه نفر..... از زبون آدرین: چشمم به در مدرسه بود تا مرینت بیاد تو، منتظر بودم که که مرینت اومد؛ داشت حیاطو نگا میکرد، فک کنم منتظر بود که کت نوار بیاد، منم رفتم سمتش، سرش پایین بود فک کنم داشت با کوامیش حرف میزد، رفتم جلوتر، حواسش نبود که یهو خورد به من. مرینت: آآآآآ،،،، سلام فادرین، اِمممم،، چیزه آدرین😁😅 آدرین: سلام مرینت خوبی؟ چیشده، یجوری هستی؟ مرینت: من،،، نه!!!؟؟ چجوری؟؟!!! «الکی مثلا، یعنی هیچی نشده😐😅» آدرین: هیچی ولش کن، دنبال کسی میگردی؟؟ آخه همش چشت داره دور مدرسه میچرخه مرینت: نه بابا😅😅😅 دنبال کی میگردم آخه😁😁😄 آدرین: بااااشه، آآآآ،،، راستش چیزه! مرینت: چیه؟؟! آدرین: خب،،، میخواستم بگم که میشه یه چند دیقه باهم حرف بزنیم؟ البته اگه اشکالی نداره😊 مرینت: ما! دوتایی! باهم حرف بزنیم؟! آدرین: اگه دوس نداری یا کاری داری بمونه برای بعد، اسرار نمیکنم مرینت: نههههه، بگو آدرین: خب بریم یه جا بشینیم تا بگم😁😊 مرینت: باشه😇 رفتیم روی یکی از نیمکت های حیاط نشستیم آدرین: خب راستش نمیدونم چجور بگم؟!! مرینت: راحت باش بگو آدرین: خب بزار حاشیه رو ول کنم و برم سر اصل مطلب مرینت باشه؟! آدرین: آآآآآآ،،،، خب،،، من کت نوارم😁😅 مرینت:(●__●) «خیلی رفتی سر اصل مطلب، الان مرینت سکته رو میزنه، آب قند بیارین. حداقل یکم هم به حاشیه توجه میکردی حالا بعدش میرفتی میچسبیدی به اصلش، زنگ بزنین اورژانس، این بچه از دست رفت🚨😂😂 » مرینت:😅😅😄 داری شوخی میکنی دیگه، آره؟😄 آدرین: نه دارم جدی میگم، باور کن مرینت: شوخیه خیلی بامزهای بود😅 آدرین: نه مرینت باور کن دارم راس میگم، چی بگم، چی کار کنم تا باور کنی؟ خودم دیشب توی بالکن اتاقت دیدمت، داشتی با تیکی حرف میزدی، بهت گفتم که تو مدرسه هویتمو بهت میگم، خب الانم گفتم دیگه بانوی من😉💖 بعدشم، فک نکنم کسی جز پیشی بانوی من صدات کنه، مگه نه؟ مرینت:😨😰😲😓😥 یعنی تو،،،، کککت،، نواری؟؟!!! آدرین: بله بانو😇 یا به قول خودت پیشی😉😅 مرینت: آرههه😅😅😅😁 خب چیزه،،،، آآآآآ،،، فک کنم که آلیا داره منو صدا میکنه، آره برم من آلیا کارم داره😁😅😅 حب دیگه من برم، خداحافظ پیشی،،، آآآ،، چیزه آدرین😅😅😵😲 هیچی دیگه خداحافظ. بعدشم عین جت فرار کرد آدرین: خداحافظ بانوی من😘💗
از زبون مرینت: رفتم تو دستشویی، تیکی اومد بیرون تیکی: دیدی آخرش این پیشی پیداش شد😉 دیگه دیوونه نیستی که؟😅😁 مرینت: چرا هستم، خیلی هم هستم، یعنی این همه مدت آدرین کت نوار بوده، و کت نوار آدرین بوده😣 بعد من مثل لباس کهنه تو کمدم باهاش رفتار میکردم، بعدش لهم گل میداد و بهم ابزار علاقه میکرد ولی من همچنان عین دیوونه ها باهاش رفتار میکردم، اگه ازم ناراحت شده باشه چی؟ اگه دیگه دوسم نداشته باشه چی؟ اگه ازم متنفر بشه چی؟ اگه با شمشیر خانم،، چیزه کاگامی برن بستنی آندره چی؟ اگه دیگه به لیدینوار باگ گل نده چی؟ وای تیکی😩😲 تیکی: مرینت ترمز کن باهم بریم، چه خبرته، خب باهاش خوب باش و دوسش داشته باشد بعد اونم باهات اونجوری رفتار میکنه😇 لازمم نیست انقدر قصه ببافی. زود باش بریم الان زنگ میخوره مرینت: باشه😟 رفتم سرکلاس و نشستم سر جام، فکرم مشغول بود که یهو یکی صدام زد، مرینت مرینت آآآآآ،، بله بله آلیا بود: مرینت میشه بلند شی مرینت: چرا؟! آلیا: آخه منو نینو میخوایم پیش هم بشینیم😊 مرینت: باشه آلیا: وایسا ببینم! خوبی دختر؟ مرینت: آره، چطور مگه؟ آلیا: از قیافت معلومه، تازه رنگ و روتم پریده مرینت: نه بابا خوبم😄 (حالا اصلا خوب نیستا😐😑) آلیا: ولی چشات یه چیزه دیگه میگه مرینت: چشمای من هیچی نمیگه، بگیر بشین سرجات آلیا: باااشهه بعدم رفتم و نشستم صندلی آخر کلاس. نمیدونم چرا کلویی امروز نیومده بود؟! دیروزم که اومده بود، داشت عین سیر و سرکه میجوشید😅
از زبون آدرین: بعد از اینکه مرینت رفت، رفتم پیشه نینو داشت آهنگ گوش میداد، بعدش دوتایی آهنگ گوش کردیم🎧🎶 زنگ که خورد رفتیم سرکلاس، یه فکری به سرم زد، رفتم پیش لوکا، داشت میرفت توکلاس. آدرین: لوکا وایسا کارت دارم لوکا: سلام آدرین: سلام لوکا: گفتی باهام کاری داری، بفرما😇 آدرین: میخواستم بگم که،، میشه من پیش مرینت بشینم لوکا: تو؟! آدرین: آره، اگه دوس نداری اشکالی نداره، نمیشینم لوکا: نه نه چه اشکالی، بشین آدرین: ممنون😊 لوکا: خواهش میکنم
آدرین: رفتم سرکلاس.....
ادامه دارد*
پارت سوم هم تموم شد🌸 امیدوارم لذت برده باشین😇
میخواستم نظرتون رو راجب یه چیزی هم بپرسم
من یه داستان دیگه هم راجب میراکلس دارم، به نظرتون اون داستان رو الان بنویسم، یا هروقت این داستان تموم شد بنويسم؟
لطفا نظرتون رو تو کامنت ها بگین💖
راجب اینکه داستان رو بنویسم یانه، حتما نظر بدین
اسم داستان «ملکه چینی» هستش
داستانش کلا با میراکلس فرق داره، فقط شخصیت هاش همونن، وگرنه داستانش اصلا اونجوری نیست
منتظر پارت بعدی باشین🌈👑
لایک هم بکنین لطفا❤
راجب داستان هم نظر بدین خوشتون اومد یانه😇💖
ممنونم💗
دوستون دارم💞
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
ببخشید آجی💔💔💔💔💔💔
عالی😍😍
خیلی زود کشف هویت شد😁😂
بعدی رو بذار
عالی ❤
مرسی💖