
سلام😊 اینم پارت 5امیدوارم خوشتون بیاد
امیر:این صدای دعوا از تو خونه بهاره میاد یعنی چی شده رفتم تو دیدم عمه بهاره داره بهاره رو دعوا میکنه و بهاره هم داره گریه میکنه منم وقتی دیدم که بهاره داره گریه میکنه عصبانی شدم 😡 گفتم ببخشید خانم بهاره راست میگه گم شده بود مریم عمه بهاره :تو دیگه کی هستی ساکت شو برو بیرون از خونه من 😠
امیر:من دوست بهاره هستم بعد ماجرای گم شدنمون رو واسه عمه بهاره توضیح دادم و گفتم میرم بیرون ولی وقتی بهاره اومد باهم میریم مریم :فک کردین من گول میخورم نه اشتباه فک کردین😎 امیر:شما چقدر شکاکین مریم:خفه شد تو درحدی نیستی که تو دعوای ما دخالت کنی 😡 امیر :بهاره آماده شو بریم انگار این خانم حرف حالیشون نمیشه مریم :برو اصلا برو دیگه هم اینجاها نبینمت
بهاره:ببخشید عمه ولی دیگه نمیتونم تحملتون کنم مگه شما واسه من چیکار کردی من که همیشه هرچی پوشیدم هرچی خوردم از پول هایی بوده که خودم کار کردم و به دست آوردم حتی هرچی برادر و خواهرام میخوردن و میپوشیدن باپول خودم بوده مریم :این همه سال تو خونه من زندگی کردین الانم دیگه نمیتونم با شما زندگی کنم گمشین از خانم برین بیرون بهاره : اره تو خونه شما زندگی کردیم اما خداروشکر مگه شما واسمون آرامش گزاشتین تو خونه همش مارو کتک میزدین الانم دیگه مزاحمتون نمیشیم
بهاره : امیر من میرم آماده میشم و میام امیر : باشه مدتی بعد بهاره : امیر ما آماده ایم بریم زینب :خواهر بهاره :آبجی کجا میریم بهاره : نمیدونم آبجی جون میریم ببینم می تونم یه جایی پیدا کنم اونجا بمونیم رفتم و دیگه پشت سرم رو نگاه نکردم تو راه بهاره : وای بچه ها رو بزارم کجا نمیتونم ببرمشون سرکار اهااا فهمیدم میبرمش پیش دوستم امیر : بهاره نمیخواد ببریشون پیش دوستت میبریمشون خونه ما پیش سحر خدمتکار خونمونه اونم خودش بچه داره برادر و خواهرات با بچه های سحر (خدمتکار خونمون ) بازی میکنن
بهاره :نه نمیخوام مزاحم بشن خونه رو شلوغ میکنم و مامان و بابات ناراحت میشن امیر :چه مزاحمی گلم بچه ها باهم بازی میکنن و میدونم که مامانم عاشق بچه هاست و بابامم سرکار هست و تا شب نمیاد بهاره : باشه پس بریم بچه ها رو بزاریم خونه شما بعد بریم امیر : باشه بچه ها رو گزاشتیم خونه و به سحر گفتم که مواظب بچه ها باشه و رفتیم خوب بهاره دوستای من اونجان بهاره: منم اونجا کار میکنم هر موقع کارم تموم شد میام دنبالت که باهم بریم منم بچه ها رو بردارم امیر: ساعت چند تموم میشه بهاره : 12 الان ساعت چنده امیر : 9 بهاره : تو تا ساعت 12اینجایی امیر : اره بهاره : باشه پس من میرم خدافظ امیر:خدافظ
امیر : من رفتم پیش دوستام اسم دوستام اراد امیر حسین و سارن هست رفتم سمتشون و گفتم سلام بچه ها خوبین سارن دو زد اومد سمت منو گفت سلام امیر جون 🙃😍 منم گفتم سلام سارن منو دوست داره اما من اونو دوست ندارم ولی دختر خیلی خوبیه آراد و امیر حسین هم اومدن جلو و دست دادن و گفتم سلام داداش
امیر حسین 13سالشه اراد 14 سالشه خودمم که 13 سالمه سارن هم 12 سالشه سارن و بهاره همسنن آراد : داداش اون دختره که باهات بود کیه 😎 امیر : اون دوستمه تازه باهم اشنا شدیم و ماجرای اشنا شدنمون رو واسشون گفتم امیر حسین :اوووو خیلی کنجکاو شدم با دختره اشنا بشم 😆 الان رفت کجا امیر : رفت سر کار دهان همشون باز مونده بود که بهاره میده سر کار 😂 ساعت 12میاد باهم اشنا میشید امیر حسین : لحظه شماری میکنم تا بیاد و اشنا بشیم 😉 سارن : منم خیلی دوست دارم باهاش اشنا بشم 😊
خوب این پارت هم تموم شد امیدوارم خوشتون اومده باشه 😙 خوب بریم واسه چالش 😆
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
این پارت هم باحال بود 🤞🤞🙌 من میرم پارت بعد 🚶🚶
چ : همین اسم خودم رو دوست دارم 🖤🚶😂😂🚶🚶🚶🚶
مرسی عزیزم 😍😘
دیروز پارت ۶ رو گزاشتم تو بررسی ☺
سلوم بهاره جون خوبی تولدتم مبااااارک🥳🥳🥳🥳 عالی بود
چالش:نادیه
من این اسمو دوست دارم😁😁
سلام نیلو
مرسی گلم اره اسم خوشکلیه
اجی تولدتتتتتتتتتتتتتتتتتت
مبارکککککککککککککککک🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳
🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳
🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳
هزار ساله بشی برامون❤❤❤❤❤
مرسییییی اجی جون 😍😙
آخیییییییییییییییییییش خیالم راحت شد
بالاخره از شر اون همه بد جنس بد اخلاق بی لیاقت بی همه چیز اااااااااااااهههههههههههه😡😡😡😡😡😡😡😡😡😡 خلاص شدن😡😡😡😡😡😡😡😡😡
میگم دوباره که برنمیگردن😵
وای نه😱
نگو که دوباره برمیگردن😱
خیلی به عمه شون توحین کردم نه😂
حقشه😡
والا😒
آخه کدوم عمه ای اینجوریه😡
چالش: یا اسم خودم یا مارال یا پریا
بین این سه تا موندم😭
نه گلم بر نمیگردن 😊
ممنون
خدا رو شکر🙌🏻
چالش:سنس😎😎
😁
البته ونی و بانی رو هم دوست دارم ولی بیشتر سنس
اره سنس بهتره
عه نظر ندادم یادم رفت
جالبه
ولی یکم چیزای غیر تکرار و غیر منتظره اضاف کن
البته نظر خاصی ندارم ...منتظر بعدی میمونم
ممنون
منظورم چالش نبود منظورم اسم اون پسره بود
که تو داستان بود😂😂😂😂😂
میدونم
اسم داداشم اراده 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂
وااا😂😂
سلام آجی گلم. عالی بود. من دوست داشتم اسمم رها می بود . اسم خودمم خیلی دوست دارم. آجی جونم ببخشید دیر به تستت سر زدم . میشه به تست جدیدی که گذاشتم سر بزنی عشقم؟
سلام اجی جون مرسی گلم
اره حتماسر میزنم عزیزم
آجی جونم یه تست به نام " جملات زیبا اما غمگین " هم گذاشتم اما تستچی ردش کرد😔😔😔 دوبار هم گذاشتم. حالا دوباره هم میزارم . اگه منتشر شد به اونم یه سری بزن🙏🏻❤
باشه اجی