
ناظر عزیزم ۲هفته هست بررسیه خواهش میکنم منتشرش کنید بعد کلی وقت دارم تست میسازم امیدوارم منتشرش کنید🙂🙂🌹🌹
خبب..تو میخوای با مدیراجراییت دوست بشی؟ دستمو گرفتم جلوش اونم دستم و گرفت و گفت: قبوله. ادامه داد: تو مدیراجرایی منی..پس چرا اینقدر به من اهمیت میدی؟ -من قبلا هم اینو بهت گفتم. -چی؟ - من بهت اهمیت نمیدم..من تورو خیلی دو.سt داraم🍀 خیلی! اگه تو باز منو دوست ن_ا#ش*ته باشی..باز من همینقدر دوست دارم!...به چشما.ی خو.ش.گ.ل.ش نگاه کردم که متعجب نگام میکرد..ادامه دادم و گفتم: چیه؟ شک داری؟ اروم سرش رو به چپ و راست تکون داد و گفت: چون نه تا خالا همچین عش*قی دیدم نه همچین عاش#قی! -میدونی چرا؟ چون این ع.ش.ق نیست! دیوونگیه! لبخند ملیحی زد منم اروم پتو رو روش کشیدم و گفتم: خیلی خب بسه دیگه وقت خوابه. منم همینجام. همینجا پیش تو، تو همین اتاق میمونم. اروم سرش رو ....و دستم رو رو سرش کشیدم. ____ جک: تند تند اب سرد رو به صورتم زدم و تو آینه نگاه کردم. یه چیز قرمز رنگ کنار چونم بود اخخ دستی رو کشیدم. این چجوری ز.خ.م شد؟ اهههه ماریانا...تو این درد رو به من دادی. منم همین درد رو بهت برمیگردونم..! اونم هزار برابر این. #4ساعت بعد# ماریانا: چشمام رو روی هم فشار دادم و چند بار پلک زدم تا بتونم واضح تر ببینم. سرم رو چرخوندم که با ادرین مواجه شدم که همینطوری نشستنی خوابش برده بود که سرش از دستش سر خورد و بیدار شد
قیافش خیلی بامزه شده بود. ادرین: صبح بخیر -صبح بخیر -ب.و.س.ه کوچیکی رو سرش گذاشتم که با تعجب گفت: تو منو؟؟ -تو چی؟ -تو منو bوs کردی؟ -خ..خب اره! دستش رو از دستم کشید و گفت: حواسم هست..این روزا تو همش دنبال بهونه هستی که به من د.س.ت بز.نی! -هاع؟ من دنبال بهونه نیستم من کار خودمو میکنم کی میخواد جلوی منو بگیره؟ یعنی منو تو هنوز ز.ن و شو.هریم! و تا تاریخ باطل شدن ا.ز.د.و.ا.ج.مو.ن هنوز 6ماه مونده فهمیدی؟ برای همین من هرکاری بخوام میکنم! که یهو جیغ زد...چیه؟ چی شد هاع؟ هول شدم..وایسا برم دکتر رو بیارم چند قدم که به در نزدیک شدم داد زد ادرینن! -چیه؟ -یعنی چی چیه؟ من ز.ن توعم هنوزم تا باطل شدن ا.ز.د.و.ا.ج.م.و.ن 6ماه مونده برای همین هر جوری دلم بخواد صدات میزنم -خیلی خب چیه!؟ ..با دستش بهم اشاره کرد که برم پیشش! حالت شیطونی به خودم گرفتم و رفتم نزدیکش که دستش رو، روی صورتم کشید. کل تصوراتم ریخت...گفتم این الان چه کاریه؟ چرا داری صورتم رو تمیز میکنی؟ -برو لپ خودتو ببین..هر ندونه فکرمیکنه دیشب بچه ها داشتن بو....س....ت میکردن! -اره..عجب دوره زمونه ای شده..! -بعله..حالا بفرمایین..پرستار رو صدا کنین!
مالیرا: این چیه جک؟ چرا اینجوری شدی؟ جک::اهه این رو دیشب ماریانا روی صورتم زد..! مالیرا: عجب احمقی هستی تو..اون با این کارش روی صورتت نشونه گذاشته تا تورو بشناسه! اگه ادرین و خانوادش اینو ببینن دیگه کارت تمومه. *اقا یکی اومده شمارو ببینه جک: کی اومده؟ *ادرین اگرست جک: ترسیدم و گر گرفتم..با تردید گفتم: باشه بگو بیاد اینجا مالیرا: من فکرمیکنم ادرین به تو شک کرده..یه کاری کن جک! اینو یه کاری کن اگه ادرین اینو ببینه دیگه ول کن نیستا..! ادرین: (*کار ز.ن تو درست نیست ادرین..درستش کن! وگرنه عواقب خوبی نداره)،(*ادرین: چه ادمایی پیدا میشن..ماشینو روشن گذاشتن رفتن!) جک: فوری کرم ضدافتاب مالیرا رو برداشتم و روی صورتم خالی کردم..توی سالن رفتم. جک: ادرین؟ تو اینجا چیکار میکنی واسه چی اومدی؟ ادرین: تو دیشب کجا بودی؟ جک و مالیرا:😰 جک: لبخند ضایعی شدم و گفتم: خب؟ چی میخوری؟ چای،قهوه،ابمیوه؟ با حالت جدی به سمتم برگشت و گفت: جواب؟ تو دیشب کجا بودی؟ جک: بابا من میام خونه تو بهم اب نمیدی حداقل من بهت چای و قهوه تعارف میکنم.. ادرین: اخرین باره که میپرسم. تو دیشب کجا بودی؟ جک: پیش مالیرا ...مالیرا: اره اره..ما دیشب وقتی ماریانا چاق.و خورد خونه ت...دستش و اورد بالا و نذاشت ادامه حرفمو بگم پاشو روی میز گذاشت و لبخند طعنه امیزی زد و گفت: رنگ ماشین تو چیه!؟
هیم؟ جک: آبی ادرین: نفس عمیقی کشیدم و گفتم: اما تو دیشب با یه ماشین نقره ای اومدی! جک: اره خب.. ادرین: اره خب؟ جک: اره خب ماشین من یه مشکلی داشت دیشب گذاشتمش تعمیرگاه من برای یه روز ماشین اجاره کردم اما تو چرا داری این سوال رو از من میپرسی! تو چی فکرمیکنی؟ من تو اون اتفاقی که واسه ماریانا افتاد دست داشتم؟ من همچین کار کثیفی نمیکنم ادرین! ادرین: سرمو به طرف مالیرا گرفتم و گفتم: معمولا..وقتی با ادمای کثیف میگردی..خودتم ادم کثیفی میشی. فکرت کثیف میشه. تو یادت میاد دیگه..اون من بودم که گذاشتم تو پاتو تو خونه اگرست ها بزاری! یادت میاد؟ چون فکرمیکردم ادم خوبی هستی و در حقت بی انصافی شده..اما اگه یه ذره میفهمیدم تصمیم من اشتباه بوده یا تو داری به نابو.د کردن من یا خانواده من یا ز.ن من فکر میکنی...حتی یه ذره باشه به تو رحم نمیکنم. اگه اون روی ادرین اگرست بیاد بالا..تور و با لگد از خونه..شرکت و از هرچیزی پرت میکنم بیرون! اگه ادرین اگرست اون روش بالا بیاد..تورو کاملا نا.ب.و.د میکنه به صورتم اشاره کرد و گفت: برو اینو هم پاک کن. ماریا: مامان مامان..ادرین و ماریانا اومدن😃😃 امیلی: عههه؟ واقعا؟ حالا تو چرا اینقدر خوشحالی؟ اها..راستی یادم رفته بود توعم طرف اون ماریانایی..خندشو نگاه😒! با عصبانیت رفتم پایین که با ماریانا مواجه شدم. اخم غلیظی کردم و گفتم: تو..تو..توهمش باعث ناراحتی این خونه هستی که خنده ماریانا محو شد. اصلا چرا باز اومدی اینجا هاع!؟ فکرکردی با این بازی هات میتونی پسرم رو گول بزنی؟ خب بزار بهت بگم که اصلا جواب نمیده. درسته پسرمن سادهس و فکرمیکنه تو ادم خوبی هستی اما من بهش ثابت میکنم فهمیدییی که یکدفعه افتاد زمین! ادرین: مامااان گابریل: امیلی امیلی..زودباشین زنگ بزنین دکتر اریان: یهو چیشد؟ $بعد از معاینه دکتر$ ماریانا: ببخشید؟ حالشون چطوره؟ *تنهابه ماریانا داره میگه* دکتر:ایشون خیلی چربیشون بالا هست..حتما باید مایعات زیاد بخورن و غذای چرب هم اصلا نخورن..یه چیز خیلی مهم اینه که باید در روز خیلی فعالیت بدنی داشته باشن و ورزش کنن! مواظبشون باشین..! ماریانا: لبخندی زدم و گفتم: ممنون🙂
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اجی عالییی بود💖💖
بلاخره پس از صدها سال اومدم😐
مرسی فداتشم
خوش اومدی❤❤
عالیییییییی بود ببخشید یک مدت نبودم بیشتر توی روبیکا کانال دارم هستم اونجا یک رومان خوناشامی میراکلسی دارم
ابجی من برگشتم!؛ دلم برات تنگ شده بود:؛
فداتشم منم همینطورررر😍🌹
♡!
میشه پارت جدید بدی؟به خواطر رفیقت؟چون ما میخوایم؟چون نزدیک عیده؟چون مدرسه ها داره تعطیل میشه؟چون از امتحانات خلاص میشیم؟چون سال نو میشه؟چون مرضیه داره از کرم ریزی دست بر میداره و شما باید با هم هماهنگ باشید؟😂چون من دلم خیلی واسه ماریانا میسوزه.😕چون بچم(آدرین)
خیلی رو مخه؟😁
خب...بزارید بگم که هرموقع مهلا پارت جدید بزاره بررسی منم میزارم😃✌🏻،امتحاناکه همیشه سرجاشه خدایی بعد عید پا.ر.م.و.ن میکنن😐💔،مهلاتا پارت اخر به کرم ریزی ادامه میده منم همینطووور😔😂👌🏻،دلت نسوزه بسوزی ج.ر.ش میدی😐✌🏻😂، ادرین که رو مخ هست هرجاباشه😂✌🏻
اینهمه التماس کردم بی احساس😐
خودت داری میگی بی احساس😂😔
😂
اخه اخلاقاتون و سلیقه ای که دارین شبیه یکی از دوستام بود بخاطر همین ی لحظه فک کردم شما اون هستید
😃😃👌🏻🌹
ممنونم گلم ک گفتی 😊✨
🙂
ببخشید میخواستم ی سوال بپرسم اگه دوس دارین جواب ندین🙂از رو کنجکاوی میپرسم شما چندسالتونه؟ و اسمتون چیه؟ ببخشید پرسیدم:(
نه عزیزم راحت باش🙂🌹
۱۳سالمه،نیایش
شتتت🗿😔😂
شتتت تر😔😂
هعیی حوصلم سر رفته دلم رمان می خواد😐💔
شانس من هر رمانی پیدا میکنم اخرشو هنوز نویسنده نداده😀💔
جررر😂😔😐
الهی...اشکال نداره بزرگ میشی یادت میره😂😔💔
میسیی😔😂♥
😐😔😂