My heart ˢᵉᵛᵉⁿ

+وای خدا من الان چجوری بخوابممممم . نه بابا من اصن هیچی ندیدم اره. ( داستان از زبان راوی ) لونا رفت دستشویی تا مسواک بزنه ، مسواکشو میزنه و ماسک صورت ورقه میداره و میذاره روی صورتش بعد از ۲۰ دقیقه ماسک و ور میداره و برق اتاق رو خاموش میکنه میره روی تختش و پتو رو رو خودش میکشه

+خب لونا به هیچی فک نکن و سعی کن بخوابی. ( صبح از زبان لونا ) بیدار شدم انقد خواب‌آلود بودم که از رو تخت پاشدم اومدم برم سمت دستشویی که پام گیر کرد به میز و با مخ خودم تو زمین + آی خداااااااااااا این چه زندگی گوهیه. پاشدم رفتم تو دستشویی یک نگا به خودم کردم یهو ترسیدم شبیه جن شده بودم

صورتمو دیدم پیشونیم زخم شده بود اومدم دست بزنم به پیشونیم +آییییییییی میسوزهههههههه _ لونا حالت خوبه؟؟ +ها چیزه اره چیزی نیس _اها باشه بیا صبحونه +باشه الان میام. وای اون پمده رو کجا گذاشتم . وای نه نگو تو آشپز خونه گذاشتم وای خدا برم بمیرم. ولش کن بعد صبحونع پمد میزنم بهش . خب موهامو که شونه کردم برم پایین. در و باز کردم و به سمت آشپزخونه حرکت کردم

+آآ صبح بخیر _صبح بخیر بیا بشین. + آآ باشه _پیشونیت چی شده؟؟ +وای خاک تو سرت لونا _ چیزی گفتی؟؟ + آآ نه فقط با مخ خوردم زمین _همینجا وایسا. +باشه. _ بیا این پمد و بزنم به پیشونیت +چی؟ اها باش _ وایسا +آی میسوزهههههه _آخ خیلی بد زخم شده

( داستان از زبان لونا ) داشت پمد میزد و خیلی پیشونیم درد میکرد ولی یک هو چشم تو چشم شدیم. یک هو نمیدونم چرا ضربان قلبم خیلی بالا رفت جوری که صداشو می‌شنیدم . آب دهنمو قورت دادم و سعی کردم بهش نگاه نکنم . +چیزه خب مرسی که واسم پند زدی ولی صدامو نشنید هنوز بهم خیره بود چند بار صداش کردم +کوک؟؟ الو؟ _چی؟کجا؟ اها ببخشید چیزی گفتی؟ +گفتم ممنون _آآ نه کاری نکردم . ( بعد از صبحانه ) _ خب من دیگه برم. +خب میموندی ( وای اره برو ) _ نه دیگه کار دارم باید برم + که اینطور باشه. _خب دیگه برم +باشه _لونا +جانم چیز یعنی بله _میشه یک قولی بهم بدی؟ +چی؟ _دیگه از این کارای خطرناک نکن +خب _لطفا +آ باشه _ممنون +خواهش. _خب مت دیگه رفتم مواظب خودت باش _ باشه تو هم همینطور. _بای +بای

لایک؟فالو؟کامنت؟ بــایـی کــیـوتـا♡