
(ویو ا.ت ) م/ت: ا/تتتتت پاشو روز اول مدرسه دیر میرسیاااااا ا.ت: مامان بزار یکم دیگه بخوابمممم تازه ساعت پنجهه م/ت: چی میگی بچه جون ساعت هفت و نیمهههههه ا.ت: چییییی وای دیرم شددددد ماماننننن یونیفرمم کوووووو م/ت: اول برو حموم بعدددد زود باش بدو رفتم یه دوش ده دیقه ای گرفتم ا.ت: مامان یونیفرمم رو بده م/ت: خیله خب بیا اول صبحونه بخور بهت میدم ا.ت: مامانم دیرم میشه م/ت: نه نمیشه بیا این لقمه رو بخور ا.ت:اوففف باشه * سر سفره * ا.ت: راستی مامان بنظرت با یون جی دوباره تو یه کلاسم؟ م/ت: نمیدونم شاید ا.ت: کاش اینطور باشه * بعد صبحونه * ا.ت: مامان یونیفرمم بدهههه م/ت: تو کمدتههههه ا.ت: نیستتتتتت م/ت: اگه بیام ببینم هست من میدونم و تووووو ا.ت: باشههههه بیا بده ک دیرم شدددددددد مامانم اومد. لباس رو از تو نا کجا آباد در آورد. انداخت جلوم. قیافم: ಠ_ಠ م/ت: پس این چیه؟؟ ا.ت: بمولا نبود م/ت: خیله خب زود باش بپوش ا.ت: اوک مامان از اتاق رف بیرون. خب بهتره زودتر لباسم رو بپوشم ک دیرم شد. ا.ت: مامان بابا من رفتمممم جه بوم: نوناااااا صبر کن منم بیامممم ا.ت: عههه یادم رفته بود بیا بریم [چند دیقه بعد تو دفتر مدیر]
ا.ت: پارک ا.ت هستم جه بوم: پارک جه بوم هستم مدیر: پس دانش آموز جدید شماید ا.ت،جه بوم: بله مدیر: خیله خب ا.ت کلاسه تو A5 و جه بوم S3 (از خودم در آوردم نمیدونم کلاسشون چجوریه🗿💔) ا.ت،جه بوم: بله مدیر: خب برید دیگه از دفتر مدیر اومدیم داشتیم تو راه رو دنبال کلاسمون میگشتیم که من به یکی خوردم ک خوردم زمین ناشناس: جلوتو ببین سرم پایین بود و بخاطر درد پشتم رو میمالیدم سرم رو آوردم بالا: ببخشید بی توجه به حرفم رفت جه بوم: نونا بیا کمکت کنم پاشی ا.ت: مرسی جه بوم: نونا ا.ت: هوم جه بوم: فک کنم کلاسم اینه به جه بودم نگا کردم که داره یجا رو نگاه میکنه رد نگاشو دنبال کردم ک داره به تابلو بالای ی کلاس نگا میکنه ا.ت: آره کلاسته جه بوم: خب پس من رفتممم ا.ت: اوک بای منم به گشتن کلاسم ادامه دادم بلاخرهههه پیدا کردم درو با لگد باز کردم ا.ت: به دانش آموز جدیدتون خوش آمد بگید (ویو یون جی) باز این خل چل با من همکلاسی شد...عجب شانسی * ا.ت نگاهش خورد به یون جی * ا.ت: عههه یون جی خوشحالم که دوباره باهم هم کلاسی شدیم یون جی: عه عالیه ا.ت اومد صندلی خالی کنار من نشست یون جی: من میخوام تنها باشم ا.ت: بیخیالللل یون جی: خیله خب ا.ت: بگو بینم دلت واسم تنگ شده بود؟؟ یون جی:..... مغز: بگو نه قلب: وقتی دلم تنگ شده چرا بگه نه؟؟ مغز: چون غرورش میشکنه قلب: بیخیال اون دوست صمیمیته خیلی وقت هم ندیدیش مغز:.... قلب:با اون غرورت رو بشکن ولی با بقیه نه مغز:...... قلب: قبوله؟؟ مغز: اوممم......اوک قبول یون جی: گوشت رو بیار ا.ت: هوم؟ یون جی: آره[با صدای خیلییی اورم] ا.ت: حیح میدونستم معلم: خب درس رو شروع میکنیم
[ویو ا.ت] داشتم به بقیه بچه های کلاس نگاه میکردم که یکی خیلی برام آشنا بود....عه اره همون پسرس که نیم ساعت پیش بهش خوردم معلم: خب از کجا شروع کنیم دستم رو بردم بالا ا.ت: ببخشید امروز تازه شروع مدرسس میشه اول باهم آشنا بشیم؟ معلم: عاااااا اوک خب خودتون رو معرفی کنید (استپپپپپ من نمیدانم اسمشون رو چی بزارم خب؟ بیاید فک کنیم که خودشون رو معرفی کردن و الان میرسه به اون سه نفر) ا.ت: پارک ا.ت هستم یون جی: کیم یون جی هستم ؟: مین یونگی هستم شوگا صدام کنید پس اسمش یونگیه ا.ت: از آشنایی باهات خوشحالم یونگی: منم از آشنایی بات خوشحال نیستم تچ پسره بی احساس(خیلی هم با احساسه🗿) ا.ت: ایش [زیر لب]
خیلی هم زیاد نوشتم🗿💅 حمایت کنید بمولا دارم به مغزم فشار میار بعد میبینم حمایت نمیکنید خب گلبم میشکنه خلاصه اگه خوشتون اومد بم امتیاز بدید هرچقدر ک دلتون خواست حتی ۱۰ امتیاز هم قبوله
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پلیز نظرسنجی هامو ببینید و شرکت کنید💜 مطمئن باشید ارزونه ارزونه شما فقط ببینید و شرکت کنید با کمترین شرایط صد درصد تضمینی صد درصد صد درصد👌🏻
ادمین ساری پین؟
تو یه برنامه داستانت رو تو اوغات فراقتت بنویس بعد تیکه تیکش کن اینجا بزار
اینجوری هم به مغرت فشار نمیاد هم بیشتر میزاری
850 زدم به کارتت برو حال کن :// بوس خعلیم گشنگ مینویسی ♥♥
ماچ به لپت🗿✨
♥♥♥
خوب بید .. ادامه بده.. لازم نیست که بگم بیشتر بنویس دیههههه؟ نه؟🗿
اوکی ولی مغزم نمیکشهههه
آها..😐
خلیییعالیع
مثل شما
عالییییی
اوففف بیا بخلمممم
چشممم(((:
سفت بغلت کردن و ولت نکردن ...*
تووو اصن مال خودمی به هیچکس نمیدمتتتت
ای جااان😐😂😎
حیحییییییییی
😎😂
گانگ
حیح😂❤
ژوننننن
عاااح😂
هایاحححححح
بریم پیویی؟
عجب شانسی 🗿