منم رفتم جلو
م: سلام چیزی شده
ا: نه خانم شما برید اون ور
م: او خانم باشه پس اقا میشه بریم توی. اتاق خودت صحبت کنیم
ا: من صحبتی ندارم
م: ا ادرین
ا: ببخشید
م: خرِ منم مرینت
ا: او مرینت تویی کی اومدی
سریع بغلش کردم
م: چند ساعت پیش
ا: چقدر عوض شدی
م: موهامو کوتاه کردم
بیا بریم خونه
رفتن خونه
ا: سلام ما اومدی
دست توس دست
گ: او دوباره کنار هم اومدید
س: اره دختر گلم اومده پیشمون و پیشنون میمونا نه؟
م؛ ام مامان نمیدونم چون این ترم تمام شد
ترم بعدی هم دارم
س: عزیزم اینجا بمون دیگه ناهار هم امادس
ا: من گشنم غذا میخام
م: شکموووو
گ: منم بریم سر میز
م: بریم
رفتیم و ناهار خوردیم خیلی خوش مزه بود رفتم توی اتاقم داشتم فکر میکردم اینجا بمونم یا نه
ولی اونجا دوستام بودن اینجا خانوادم و عشقم
توی دورا هی بودم یهو یکی درو زد دیدم بله بابا هست
گ: سلام دخترم مزاحم که نیستم
م: نه بگو
گ: من دوست دارم اینجا بمونی ولی نظر خودت خیلی مهم تره اگر اینجا بمونی یک مدرسه ی خوب میزارمت کار بهت میدم اصلا کار چیه من خودم برات همه کار میکنم نمیخام نبود پدر حس بشه
م: تا این رو گفت اشک توی چشمم جمع شد خدا خدامیکردم بره بیرون چیزی بهش نگم ولی یهو از روی تخت بلند شدم جلو رفتم توی چشاش با گریه گفتم 💔💔💔💔💔💔💔💔💔
عالی بود
ولی خیلی کم مینویسی و یه مقدار غلط املایی داری اگه درستش کمی عالی میشه😄
اره
ادمـیـنـتـسـتـتـلـایـکـشـد.
بــہنـظـرسـنـجـیـمـسـربـزنـیـد.