هلنا:مدیر مدرسه ی شیطانی کارولینا🏤🏫 بلکراک:دختر خاله ی هلنا و خواهر الهه ی یخ 💠⏲️⛴️🛥️🚢🛳️
*"سرنوشت جادو" *
پارت دوم
(پرتگاه آرزو، الهه ها و جادوگر ها)
هلنا گوشه پالتوی را بالا کشید، آخرین قدم را برداشت و جمله ای را که برای صدا کردن او لازم داشت، بلند گفت.
دیواره های پرتگاه، صخره های و کوه لرزیدند.
صدایی سرد در پرتگاه پیچید: «تو کی هستی؟ »
هلنا چشم هایش را چرخاند، او صاحب صدا را خوب می شناخت:«هلنا.اومدم باهات معامله کنم»
بالاخره لرزش آخر شروع شد و دیواره های پرتگاه یخ زدند، مردی یخی از ته پرتگاه بالا آمد. یخ ها مثل پله اورا به سر پرتگاه و جلوی هلنا رساندند.
بلکراک. مرد یخی. اگر هلنا مجبور نبود هرگز به پیش آن مرد خود راضی نمی آمد.
بلکراک گفت: «هلنا!اینجا کجا و تو کجا؟بعد از سیصد سال بالاخره یه سری هم به ما زدی، شنیدم یه مدرسه ی شرور برا خودت درست کردی»
هلنا دوباره چشم هایش را چرخاند: «کار مهمی باهات دارم، وگرنه ج. ه. ن. م. رو هم به اینجا ترجیح می دم»بعد هشت تا عکس «دختران جادو» (هلنا قیافه اش را کج و کوله می کند) را بیرون آورد و به بلکراک نشان داد: «بگذریم، اینا رو می شناسی؟ »
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
0 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)