در اوشن تیل•ᵖ⁶

دو روز قبل : آنونیم(همون فرد ناشناس تو پارت2-ناشناس به فرانسوی)به سمت پایین لیست آیتم هایش رفت. نام آخرین آیتمش به زبانی نوشته شده بود که هیچ یک از افرادی که در اوشن زندگی میکردند آن را نمیدانستند، اما آنونیم به راحتی از روی آن آیتم خواند و درحال خواندنش پوزخندی بر گوشه لبش نشست :«عروسک خیمه شب بازی من.»

مورگانا هوفی کشید :«مطمئنا کنترل شفابخشی به این آسونیا نیست، پس بگذار ببینم...» ناگهان چشمانش گشاد شد و دمش را با شدت تاب داد :«خواهرم کجاست؟؟؟» این جمله را خطاب به سنس گفته بود :«با توام، بهم بگو خواهرم کجاست!!!» سنس با آرامش گفت :«طبق گفته خودش، رفته که تحقیق کنه.» مورگانا دندان قروچه ای کرد :«و توی قمحا گذاشتی به همین راحتی بره؟ مگه بهت نسپردیم حواست به همه جز ما دو تا باشه؟؟؟؟» سنس همچنان آرامش داشت :«خب مشخصا منظور تو این سه تا بود.»

سنس ادامه داد :«درسته که لول کلر یکه، اما همیشه میتونه صلح طلب عمل کنه و خیلیم سمجه. عمه اسکلیتا و تو و سوگ هم که لازم نیست چیزی بگم راجبتون. فقط این سه تا میمونن که حتی نمیدونن لول چیه.» اسکلیتا آه ساختگی ای کشید :«سنس، بیا کمک کردن به مارو ول کن برو چندتا از این همنوعاتو بکش.» سنس :«...» مورگانا :«...» همچنان سنس :«...» همچنان مورگانا :«...» یکهو سنس فریاد زد :«من خل و چلی چیزی ام؟» یکهو مورگانا فریاد زد :«چه فکر فوق العاده ای!»

میبل گفت :«حالا با این پری دریایی گل چیکار کنم؟» مورگانا نفس عمیقی کشید :«به هرحال، باید بتونم با کمک یکی از افرادی که اینجاست بهت یادش بدم.» [در همان زمان، مکانی که کلر هست] کلر تمام قدرتش را به دستش انتقال داد و سعی کرد تیر را با دستش پرتاب کند :«هی، چرا؟» بازهم پرتاب تیر بدون کمان فایده ای نداشت، و از کمانش هم نمیتوانست استفاده کند مگراینکه آسیب بیشتر را انتخاب کند. «مگه صلح طلب نبودی کلر؟ چرا بهم حمله میکنی؟» کلر از این فرصت استفاده کرده بود و کمانش را به صورت سرهم بندی درست کرده بود :«هی، آنداین، مگه مخالف آزگور نبودی؟ چرا، آنداین؟»