11 اسلاید صحیح/غلط توسط: fatemeh انتشار: 4 سال پیش 84 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍 سلام🖐🏻ببخشید دیر گذاشتم پس مستقیم بریم سراغ داستان📄📄 ❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍
سرم داشت فوشم میداد😂نمی تونستم خودم و نگه دارم دیگه(از بچه گی وقتی زیاد فکر می کردم سرم درد می گرفت و کلی مشکل پیش میومد تازه یادمه وقتی تو مدرسه سر امتحان بودم انقدر به خودم فشار آورده بودم که سردرد گرفته بودم تا آخر امتحان همین بودم سریع حل کرده بودم برگرو که تحویل معلم دادم پسرا هم پشت سر من تحویل دادن و داشتیم می رفتیم خونه بیهوش شده بودم وقتی خیلی فکر میکنم اینجوری میشم کلا بچه عجیبی هستم به قول پسرا کله پوک به من میگن کلا آدم نیستم😂)من : فکر نکن ا/ت فکر نکن همه چی حله پسر به خودت فشار نیار🤦🏻♂️دانیال : ا/ت حالت خوبه چرا رنگت مثل گچ شده من : ها خوبم چیزی نیست میرم دستام و بشورم بیام😊آرمین : باشه برو جیمین : مطمئنین این حالش خوبه از اون موقع که اومدیم خیلی کم حرف زده همش حواسش به اینور و اونوره🥴دانیال : نمیدونیم مام چیزی نفهمیدیم احتمالا داره به آریا فکر میکنه چطوری بگیرش غذاتونو بخورین این بچه آدم نمیشه😂من : داشتم میرفتم سمت wc زیر چشمی دیدم یارو هم بلند شد ضایع نکردم رفتم داخل و دستام و شستم یارو اومد کنار من وایساد و شروع کرد دستاشو بشوره منم برگشتم برم کاریم نداشت عجیب بود رفتم پیش پسرا نشستم سر میز مطمئن بودم الان پسرا رفتار من براشون عجیب بوده پس شروع کردم صحبت کردن
آرمین : ا/ت که اومد سرحال بود ولی بازم از نگاهاش معلوم بود که نگرانه من و دانیال نگران این بودیم انقدر به خودش فشار میاره و فکر میکنه حالش خراب نشه ولی متاسفانه انقدر کله خرابه که نمی تونیم بفهمیم به چی فکر میکنه کله پوک😑نامجون : غذامونو خوردیم تموم که شد رفتیم حساب کنیم من : پسرا من میرم ماشین و بیارم از پارکینگ پسرا : باشه جین : منم باهات میام من : نه همینجا باش تا برم بیام جین : باشه من : رفتم سمت پارکینگ حواسم به دور و ور بود تا یارو رو گیر بیارم با چشمام دنبالش می گشتم فهمیدم پشت یه ماشین قایم شده😑ضایع نکردم تا برگشت پشت ماشین منم از اینور رفتم سربختش پشتش وایساده بودم اونم داشت دنبال من می گشت من : فکر کنم اگه پشتتم ببینی بد نیست کوچولو یارو : بچه جون برو اون ور وگرنه میکشمت من : ترسیدم مامانی تفنگ و از دستش قاپیدم گرفتم تفگش لوله خفه کن داشت پس میخواستن منو همینجا بکشن😂چسبوندمش به دیوار و تفنگ و گرفتم رو سرش به اون رئیس روانیت بگو از این به بعد خودشو از من زرنگ تر جلوه نده وگرنه بلایی به سرش میارم که بفهمه من کیم😠یارو داشت نیش خند میزد که فهمیدم یه سری دارن از پشتم میان یارو : فسقلی بهتره همین الان برا خودت فاتحه بخونی😈من : به همین خیال باش😏گرفتمش زدمش زمین یه جوری زدمش که بخوادم نمیتونه بلند بشه هفتا یا هشتا دیگه اومدن😐قبل اینکه دخل اینارو بیارم دیدم پسرا اینجان😰آخه اینجا چکار میکنین شما اشکالی نداره ضایش نکنم نفهمن🤦🏻♂️آخه خدا منو اینا گناه دارن بخدا دلم نمیاد بزنمشون🤣بیاین جلو ببینم میخواین چیکار کنین همشون اومدن جلو سرم داشت میپوکید دیگ پس چرا تفنگ ندارن🤔ولش کن تفنگ و پرت کردم اونور میتونم دسته خالیم دخل اینارو بیارم من به کله پوک معروفم پس کلم پوکه هیچیم نمیشه😁همشونو زدم واقعا دلم براشون سوخت یه لحظه آخه با حرص میزدمشون😄
من : دیگه جونی برام نمونده بود مثل این گِیمایی که میزنن نصفه مانیتور بازی مثلا خونی میشه حالا خونیم میشد یه چیزی انگار سس میپاچن رو صفحه والا😂انگار کور شده بودم زنگ نزدم به پلیس چون من اول اونو گرفتم اون وقت پا خودمم گیر می کرد رفتم سمت ماشین خودمون نمیدونم چی شد ولی فقط یادمه نشستم تو ماشین کلمو گذاشتم رو فرمون دیگه رفتم تو باقالیا🥴دانیال : پسرا بیاین بریم آرمین : کجا دانیال : قبرستون دنبال ا/ت دیگه مشکوک میزد جیهوپ : موافقم بریم پسرا : بریم تهیونگ : رفتیم سمت پارکینگ خیلی قایمکی ا/ت داشت میرفت وایسادیم پشت دیوار پارکینگ که یهو ا/ت از پشت یه ماشین رفت وایساد اونجا داشت یه چیزی میگفت آرمین : چی شد چی میگه خدا رحم کنه یا ابَلفضل یونگی : ها😐آرمین : هیچی به فارسی گفتم😂یونگی : آهان😂
جیمین : چرا اونجا وایساده چی میگه🥴کوکی : نمیدونم ولی احساس میکنم کسی اونجاس🤷🏻♂️جیهوپ : احساس نکن اوناها😬چرا تفنگ گرفته سمتش🥴یونگی : اَه ببندین یه لحظه چرا چسبوندش به دیوار چرا تفنگ گرفته تو سرش😦دانیال : به نظر اوضاع خطریه😬آرمین : خدا رحمتش کنه جین : الان احساس میکنم در برم بهتره نامجون : وایسا ببینم کجا😂تهیونگ : خدا رحم کنه بهمون تاحالا این روشو ندیده بودم آقا همینجا اعلام میکنم این روشو بالا نیارین وگرنه خود دانیم😂دانیال : 😂یه لحظه ساکت بشید تا بفهمم یارو چی ور ور میکنه که ا/ت اعصابش تعطیل شده نامجون : وایسا ببینم این ربطی به ساکتی ا/ت تو رستوران که حواسش همش به دور و ور بود نداره😕آرمین : به نظر من چرا چون وایسا ببینم این کار پسر عموش نیست دانیال : ای چرا حتما کار همونه😠جیهوپ : آخ فکر کنم یارو یه سالی بیمارستان بمونه بد جور کتک خورد😂یونگی : نه به اون بانمکیش و باحالیش نه به این خشنیش دانیال : این تازه یک درصده بدجور قاطی کنه میتونم بگم راحت دنیارو با خاک یکسان میکنه😁کوکی : آرمین یه کلمه به فارسی گفتی اینجا به نظرم خوب بدرد میخوره به جا همه ما بگوش😂آرمین : عجب😂جین : اوه اوه اونا کین چرا حمله کردن چرا تفنگ و پرت کرد جیمین : الان نباید یه کاری بکنیم؟🥴
نامجون : به نظرم باید زنگ بزنیم پلیس😟دانیال : آریا رو میکشم زندش نمیزارم الان چه غلطی بکنیم😭آرمین : خداوندا خودت شفاش بده گریت به چیته روانی به خدا تو اشتباه پسر شدی🤦🏻♂️دانیال : یه طوری میگی حالا انگار خودت اینطوری نیستی😑آرمین : از تو بهترم دانیال : دست کمی از من نداری کوکی : یکی اینارو جم کنه🥴بسه دیگه جفتتون شبیه همین تازه الانم نمی تونیم بریم جلو اگه بریم ا/ت حواسش پرت میشه به ما با اینکه خطرناکه ولی نمی تونیم بریم جلو یونگی : ام نامجون : چیکار کنیم یونگی : ام جین : ما چبدونیم یونگی : ای بابا یه لحظه خفه شید دیوونه ها😠جیهوپ : اونجارو ببینین یونگی : با خاک یکسان شدن😐جیهوپ : هشت نفر و باهم نفله کرد چطوری🥴جیمین : بریم ا/ت داری میره سمت ماشین تهیونگ : بیاین سریع بریم پیش ماشین ا/ت رفت دوییدیم رفتیم نزدیک ماشین شدیم نامجون : چی شد وا چرا اونطوریه سرش رو فرمون چیزیش شده کوکی : اینطوری که نمی تونیم بفهمیم باید بریم تو ماشین رفتم سمت ماشین درو باز کردم سرشو گرفتم بالا وا چرا اینطوریه چرا وایسادین مثل بز نگاه می کنین این چرا بدنش مثل یخه😨آرمین : بزارینش صندلی پشت ببریمش بیمارستان😦سریع همه سوار شدن گاز دادم با یه سرعت وحشیانه رفتیم رسیدیم بیمارستان سریع رفتم به پرستار گفتم سریع اومدن گذاشتنش رویه تخت فوری بردنش سرم وصل کردن براش مام جلو در اتاق نشسته بودیم البته هممون نه من و یونگی و جیهوپ و کوکی اونجا بودیم بقیه تو ماشین بیرون بودن تا کسی نفهمه دکتر از اتاق اومد بیرون سریع 4تایی دوییدیم سمتش یونگی : آقای دکتر حالش خوبه😟دکتر : بله خوبن سرمش تموم بشه می تونین ببرینش جیهوپ : آقای دکتر شما نمیدونین دلیلش چی بوده؟
دکتر : معاینه کردیم مریضی و اینا به نظر نداشت معلوم نبود ولی به نظرم عصبانی یا حرصی چیزی بوده که اینطوری شده مثل یه فشار عصبی از سر فکر زیاد و اینا آرمین : آهان ممنون🙂دکتر : خواهش میکنم😊کوکی : یعنی چی یعنی داشته حرص میخورده اونوقت ما نتونستیم بفهمیم خسته نباشیم واقعا😕آرمین : نه اشکالی نداره دیگه خوب شد دنبالش رفتیم وگرنه الان خودشو به کشتن داده بود کله پوک هی بهش میگم به خودت فشار نیارا فکر نکن همش درست میشه کو گوش شنوا🤦🏻♂️یونگی : مگه تو میدونستی؟ آرمین : نه والا منکه نمیدونستم چشه مثل شما ولی ا/ت وقتی خیلی فکر میکنه اینطوری میشه😣جیهوپ : خوب چرا نگفتین بهمون آرمین : آخه اگه می گفتیم الان ما اینجا بستری بودیم باید میومدین عیادت😁کوکی : پس ا/ت گفته چیزی نگین😂آرمین : آره دارم میگم دیگه کلش پوکه هیچی نمیفهمه مامان و باباشم نمیدونن یه بار اومدیم بگیم بهشون با دانیال یه تحدیدی کرد که تا آخر عمرمون یادمون نمیره منصرف شدیم نگفتیم😬یونگی : خدا رحم کنه بهمون مطمئنی این از شما کوچیک تره🥴آرمین : مثلا کوچیکتره ما ازش می ترسیم مخصوصا موقع هایی که یه گندی میزنیم که بهتره به زندگیمون امیدوار نباشیم😁جیهوپ : ولی با شما و ما تا حالا انقدر خشن برخورد نکرده آرمین : آره خوب عاشق دوستاش باهامون اون طوری رفتار نمیکنه ولی خدا میدونه چی میشه یکی از این حرفایی که بهمون میزنه میگه به کسی نگیم و بگیم قطعا باید غزل خداحافظیمونو بخونیم🥴
کوکی : اشکالی نداره شما هرچی میدونید به ما بگید دیدی که دکتر چی گفت آرمین : اوکی میگیم بهتون😊یونگی : حالا انقدر ور ور نکنین بیاین بریم داخل جیهوپ : رفتیم داخل ا/ت رو تخت نشسته بود تا کمر تو گوشی بود😑آرمین رفت یکی زد پشت کلش اومد بالا من : هوی چته کوکی : خل و چل تو حالت بد شده بعد الان تا کمر تو گوشیی مثلا سرم تو دستت ها من : خوب چیکار کنم حوصلم سر رفت شمام بیرون داشتین حرف میزدین نیومدین تو منم تا شدم تو گوشیم🥴آرمین جان فقط اینو از دستم در بیارم دارم برات😑آرمین : یونگی میشه پیش تو وایسم حرفامونو شنیده😬یونگی : بیا اینجا😂جیهوپ : به جا اینکه حالشو بپرسی میخوای در بری مگه میخواد بخورت من : اتفاقا میخوام بخورمش جیهوپ : 😂باشه حالا بعدا بخورش حالت خوبه؟ من : حالم خوبه خوبه من همیشه خوبم جیهوپ : اوهوم من :😑یونگی : چرا اون طوری نگاه میکنی😐من : شما از کجا فهمیدین من کجام😑کوکی : دیدیم دیر اومدی اومدیم دنبالت ببینیم کجا تشیف دارین که اینطوری بودی آوردیمت بیمارستان من : ولی اینطوری نیست😑شما دنباله من اومده بودین میدونین الان دوس دارم پاشم خفتون کنم خوب اگه میدیدنتون من چه غلطی می کردم😠
جیهوپ : نگرانت بودیم خوب از وقتی اومدیم بیرون حواست به دور و ور بود حالت خوب نبود اصلا اون ا/تی نبودی که ما می شناختیم شدی یکی دیگه حواست دیگه به ما نبود مجبور شدیم دنبالت بیایم😭من : واقعا از دست خودم شاکی بودم حق داشتن شاید باید یکمی تنها باشم تا بفهمن چرا اینطوری بودم هر چند که درکم نمیکنن چون اصلا حرف نمیزنم که بخوان درک کنن منظورم چیه پسرا همشون رفتن بیرون از اتاق یعنی جیهوپ و یونگی رفتن کارای ترخیص و انجام بدن پسرا رفتن یه چیزی بگیرن برا من سرم و از دستم کشیدم کفشام و پوشیدم رفتم بیرون از بیمارستان پسرارو اونور خیابون دیدم که داشتن پیاده میشدن😦کلاهم و تا حد ممکن یه طوری کردم کسی نفهمه نه نمیشه از طرز لباسام میفهمن پس سریع دوییدم در رفتم من واقعا اونارو اذیت کردم الانم ناراحت میشن ولی تا مثل قبل آدم نشم بر نمی گردم خونه نمیتونم با انرژی منفی برگردم😞ولی اگه آریا پیداشون کنه چی😦اشکالی نداره از دور حواسم بهشون هست اینطوری بهتره😔(نویسنده : مطمئنی؟ من : نمیدونم ولی دلم نمیخواد اینطوری برگردم نویسنده : ولی اونا اینطوری بیشتر از دستت شاکی میشن من : پس چیکار کنم نویسنده : میتونی یکمی تنها باشی ولی برگرد خونه من : هی باشه🥴نویسنده : نبینم خل و چل من ناراحت باشه ها من : نمیدونم چرا وقتی بهم میگی خل و چل خندم میگیره به جا اینکه قاطی کنم😂نویسنده : چون مخ نداری😂)یونگی : جیهوپ واقعا نگران بود وقتی جوابشو داد فهمیدم داره حرص می خوره برا همون بردمش با خودم رفتیم کارا ترخیص و انجام بدیم یکمی آروم شد جیهوپ خوبی داداش؟ جیهوپ : آره خوبم ناراحتم اون طوری جواب دادم اگه از دستم ناراحت شده باشه چی😞یونگی : ا/ت همچین پسری نیست ناراحت نمیشه بیا بریم پیشش جیهوپ : بریم رفتیم وقتی وارد اتاق شدیم ا/ت نبود سرم افتاده بود رو زمین😱
یونگی : این این کوش😨آرمین : چی شده جیهوپ : ا/ت کوش؟ کوکی : مگه اینجا نبود😦یونگی : عقل کل سرم و نمیبینی افتاده زمین تازه تمومم نشده که بگیم پرستار کشیدش بقیه پسرا اومدن داخل اتاق نامجون : عه ا/ت کوش؟ جیهوپ : نمیدونیم اومدیم نبود😟جیمین : یعنی چی😳 یونگی : ما چبدونیم نیست مگه اینجا پرستارا حواسشون نیست😠دانیال : بریم بدویین بریم دنبالش جین : هرچی زنگ میزدیم بهش بر نمی داشت😖تهیونگ : چی شده پس چرا بر نمیداره الان چه غلطی بکنیم؟آرمین : اه چی شد چه مرگش شد گذاشت رفت جیهوپ : از دست من ناراحت شد😭دانیال : نه تو که چیزی نگفتی جیهوپ : بهشون گفتم چی گفتم بهش🥺دانیال : نه ا/ت با این حرفا ناراحت نمیشه مخصوصا از تو که اصلا😊آرمین : اه چکار کنیم نمیتونم گوشی ا/ت و ردیابی کنم جیمین : چرا؟ دانیال : به خاطر اینکه ما گوشیامونو خودمون کاری کردیم که بزرگترین خلاف کار جهانم نمیتونه ردشو بزنه ما برای معموریتامون فقط یه دایره کوچولو که جیپیاس هستش داریم که با اون ردیابی می کنیم ولی الان به گوشی ا/ت وصل نیست😣جین : حالا چیکار کنیم؟ نامجون : بریم خونه شاید برگرده برنگشت فردا دنبالش می گردیم الان ساعت 2نصفه شبه آرمین : آره بریم😖
من : میدونم الان پسرا بفهمن ببیننم دخلمو میارن راستی برم خونه قبلیه وسایلمو جا گذاشتم بردارم بیارم الان که البته دیره🥴رفتم یه دوری نزدیکای خونه زدم حال و هوام عوض بشه از شانس گندم یه خواهر و برادر دیدم باهم چقدر صمیمی بودن یاد آجی خودم افتادم چقدر دلم براش تنگ شده چقدر منتظر اون لحظهام که اون دوست آریا رو تیکه تیکه کنم چشمام پر اشک شده بود ولی عجیب تر از این بود که اصلا یه قطره اشک ازش نمیومد دیگه حالم داشت بدتر میشد از اونجا رفتم برا خودم دور میزدم بوی بیمارستان و گرفتم از همون بچه گی حالم از بیمارستان بهم می خورد همیشهام همه بهم میگفتن قراره در آینده دکتر بشم😕(نویسنده : درکت میکنم😐منم همین طوریم من : تو دیگه چرا البته الان نصف بچه ها همینن🥴نویسنده : خدایی نمیدونم باید به کدوم در بکوبیم تا بفهمن🥴خوب حالا درد و دل باز نکنیم کله خراب بریم از این فازای گریه و اینا بدم میاد من : خوشم میاد آخر حرفامون باید یا به خل و چل کشیده بشه یا به یه چیز دیگه😂نویسنده : پس چی میخوای به عسلم و گلم کشیده بشه😂)برگشتم سمت خونه آروم رفتم تو همه جا تاریک بود معلومه خوابن ساعت4 بود ها آروم رفتم تو اتاق کوکی خواب بود یه دست لباس برداشتم خیلی آروم رفتم تو حموم عوض کردم خداروشکر بیدار نشد رفتم رو تختم مردم😴
کوکی : صبح بیدار شدم ساعت 10 بود جون نداشتم چشمام و باز کنم تو تخت یکمی کش اومدم هنوز حال نداشتم چشمام و باز کنم(نویسنده : نمیخوای چشات و باز کنی کوکی : خدایی سخته نویسنده : خسته نباشی😐کوکی : سلامت باشی نویسنده : وای خدا دیوونه شدم از دست اینا🤧کوکی : باشه بابا الان پا میشم😂)چشمام و باز کردم یکمی مالیدمش بعد عادی شد یکمی به گوشه اتاق خیره شدم ای کور شدم کنار و دیدم مثل گربه پریدم هوا این کی اومد خونه🥴سکته کردم چقدر دلم میخواد الان کلشو بکنم من : میخوای بیا بکن😴کوکی : تو مگه بیداری؟ من : نه هنوز خوابم بیدارم دیگه نشستم رو تخت صبح بخیر کوکی : صبح بخیر😀کی اومدی خونه اصلا کجا بودی من : ساعت 4 کوکی : مگه چیکار میکردی که 4 اومدی من : هیچ میخواستم یکمی تنها باشم کوکی : نبینم اینطوری حالت گرفته باشه ها پاشو پاشو بریم پایین صبحونه درست کنیم تا پسرا ام بیدار بشن من : اوکی بریم🙃
11 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
مث همیشه عالئییییییی
پارت بعدو ننوشتهای ای فرزند😐💔🔪
عاجی فاطمه سلام میتسوهات دیگه داره میره اونم نه یکی دو روز... یا یه ماه... واسه همیشه... نه از تستچی از کل دنیا😊 دیگه نمی تونم زندگی اونقدر برام خسته کننده شده که میتونم بگم بُریدم☺️ من همیشه به همه امید میدادم سعی میکردم به زندگی بر گردونمشون ولی...متاسفم داستان جی هوپ هم بدون من تو ذهنت ادامه بده امیدوارم اگه خوبی بدی دیدی ازم حلال کنی امشب میرم واسه همیشه😇👋 ولی تاابد که نه تاابد و یک روز تورو فراموش نمیکنم💜👋
چرا عاجی جونم🥺الهی فدات بشم من چی شده؟ عاجی مشکلی پیش اومده؟من بدون تو میمیرم چرا میگی بردی چرا نا امیدی🥺عاجی چرا اینطوری حرف میزنی گریم و دراوردی یعنی چی از کل دنیا یعنی چی عاجی مگه من مردم چی شده هر کاری بتونم برات میکنم فقط اینطوری حرف نزن خواهش میکنم عاجی بدی چی منکه خوبی فقط ازت دیدم چی شدی عاجی جون🥺عاجی داستان جیهوپ با تو فقط برام معنی میده عاجی چرا از زندگیت بردی میدونم سخته ولی چرا نا امیدی🥺عاجی عاشقتم هیچ وقت فراموشت نمیکنم همیشه تو قلبم جا داری نرووووووووووو عاجییییییییییییییی🥺😭
سلام عاجی... دیشب خیلی حالم بد بود هزار تا بغض توی گلوم بود دیگه نمی تونستم ولی خودمم نفهمیدم داشتم چه بلایی سر خودم می اوردم لحظه ی اخر هم فقط به یاد کامنت های شما افتادم و یهو از حال رفتم الانم که بیدار شدم تو بیمارستانم نمیدونم چی شده مامان و بابام رو هم فعلا ندیدم که ازشون بپرسم ولی حالم خوبه نگران نباش ببخشید ناراحتت کردم
فدات بشم من عاجی جونم خیلی نگرانت بودم شاید فکر کنی الکی بگم ولی میدونی انقدر گریه کردم داشتم میمردم خواهش میکنم مراقب خودت باش عاجی🥺عاجی بدون تو قلبم جا داری اگه یه تاره مو از سرت کم بشه من میمیرم عاشقتم عاجی🥺😍
عالی 💗💗🍫💗💗🍫💗💗🍫💗💗🍫💗💗🍫💗💗🍫
ممنونم عزیزم
❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍
عععاااالللییییییی بود.
ممنون عزیزم
❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍
مث همیشه عالی😍😍😍
ممنون عزیزم
❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍❤🤍