ناظر تروخدااا رد نکننن
داستان از زبان لونا: دیدم کوک رفت تو اتاق مهمان منم پاشدم برقارو خاموش کردم و رفتم تو اتاقم خودمو انداختم رو تختم و به امشب وقتی که کوک بغلم کرد فکر میکردم به این فکر میکردم که چرا بغلم کرد ولش بابا حتما چون من آروم شم بغلم کرده وای نمیتونم باید ازش بپرسم وای نه لونا خاک بر سرت کنن ازش بپرسم چیه دیگه وای خدا چی زدم امشب من
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
های
چطورید؟
من جدیدا دارم تو روبیکا فعالیت میکنم خوشحال میشم اگه عضو کانالم شی♡
کانال=Daarkkkmodd@
عالیی
مرسی
بل عالی بود ولی بیشتر بنویس لطفا✨