6 اسلاید صحیح/غلط توسط: TUX انتشار: 2 سال پیش 60 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام...میشه همایت کنی؟حتی شده قلب پایینو قرمز کن پلیز
سلام
بالا رو بخون...مرسی از کسایی که برای پارتای قبلی همایت کردن...ولی خیلی همایتا کمه اگر این داستان همایت نشه احتمالا ولش کنم برم یه داستان دیگه ولی اگر دوست دارید بگید ادامه بدم لطفااا ایده هم اگر دارید بگید
خب بریم داستانو شروع کنیم..احساس کردم نور خورشید به چشمای بستم تابید و این باعث شد که از خواب بیدار بشم کمی که یرحال شدم یادم اومد که دیروز چه روزی بوده .به کلارا یکی از خدمتکارا گفتم صبحونمو بیاره تو اتاق میخورم اصلا حوصله بیرون رفتنو نداشتم.بعد از یم صبحونه ساکت به سمت کتابخانه قصر رفتم کتاب خانمون خیلی بزرگ بود هروقت که نیاز داشتم تنها باشم یا خودمو گم میکردم اونجا مثل دارو میموند.یکی از کتابارو برداشتم و شروع کردم به خوندن روی یکی از میزهای مطالعه نشسته بودم که جیمز وارد شد و اومد سمتم(تصمیم گرفتم عکس جیمز رو اخر این پارت بزارم) گفت=سلام چرا نیومدی صبحونه؟)گغتم=تو اتاق خوردم خسته بودم)گفت=چیکار میکنی؟)گفتم=نمیبینی کتاب میخونم؟)گفت=مهمونی دیشب چطور بود؟)گفتم=خوب بود راستی مارکوس دعوتمون کرد بریم قصرشون هفته بعد)اینو ک گفتم جیمز از جا پرید و انگار که سرحال تر شده بود.گفت=واقعااا؟؟؟مارکوس؟؟عیول خیلی ازش خوشم اومددد)گفتم=منم)یه کتاب اورد و نشست پیشم گفتم=از کی تاحالا کتاب خون شدی؟)گفت=از همین حالا)پوزخند زدم _
خب بچه ها یه توضیحی رو باید بهتون بدم!=تو این داستان از سن ۱۰ سالگی تا ۱۸ سالگی ۵ سال مدرسه میرن اونم ۱۰ بار در ماه (خودم اختراع کردما😂)برای همین یروزایی میرن.و اینکه دانش اموزا از همین
شاهزاده و شاهدختن___ادامه__به جیمز گفتم=فردا میریم مدرسه ..)گفت=اره میدونستی مارکوسم میاد؟خیلییی خوشحالم)گفتم=قبلا ندیده بودمش تو مدرسه..)گفت=اره خب قبلا یجا دیگه میرفت ولی بعد اومده اینجا)گفتم=عه چه خوبب)گفت=خیلی)
...ساعت ۸:۳۰ صبح....از خواب بیدار شدم خیلی خوابم میومد ولی به ساعت نگاه کردم....واییییییی کلاس ساعت ۸:۰۰شروع میشدددد....از جا پریدم پیرهنی ابی کمرنگ پوشیدم و وسایل مدرسمو تو کیفی زرد ریختم و بیرون دویدم صبحونه نخورده بودم ولی اشکال نداشت...سر راه داشتم میدویدم کخه محکم خوردم به جیمز و کیفمو یادم رفته بود زیپشو ببندم وسایلاش ریخت جیمز دلاشود و کمکم کرد گفتم=وایی توهم که نرفتی)گفت=منم تازه بیدار شدممم)باهم دویدم سمت کالسکه حالا کلی هم تو راه بودیم به جیمز گفتم=مکس که مدرسه نمیره؟)گفت=وایییییی اقا نگه دار )و پرید پایین اروم زدم تو سر خودم ...۵ دقیقه بعد جیمز با مکس اومده بود...گفتم=مکس کجا بودی؟)گفت=خواب موندم!)گفتم=خانوادگی خواب موندیم..).....ساعت ۹:۱۵.....از کالسکه پایین پریدیم مکس رفت سمت کلاسش درست بود جیمز ۱۸ سالشه ولی چون تو درس خوب نبود فرستاده بودنش تو کلاس من جیمز گفته بود مارکوسم چون یجا دیگه درس خونده بود گذاشتنش کلاس ما یعنی دو سطح پایین انداختنش درو زدیم و وارد کلاس شدیم معلممون...وای معلم شیمی بد اخلاقمون....گفت=جیمز ..الا...فکر کنم خیلییی زود اومدید!)زیر چشمی مارکوسو دیدم که نگامون میکرد.گفتم=ببخشید خواب موندیم..)معلم گفت=ما کلا ۱۰ بار در ماه کلاس داریم و ۶ ماه در سال کلا ۶۰ روز!نمیشه که به شوخی بگیرید!!!!)گفتم=الان میگید چیکار کنیم؟)گفت=برید بشینید دفعه اخرتون باشه دفعه بعدی هرکی دیر کنه دیگه نمیتونه بیاد تو این کلاس!)رفتیم با جیمز ردیف اخر نشستیم هر هفته صندلیامون عوض میشد..کتابمونو باز کردیم از ۲۰ دقیقه باقی مونده کلاس حتی ۱ دقیقشم گوش نکردم..
زنگ تفریح منو جیمز تو حیاط بودیم که مارکوس اومد پیشمون و به صندلی که روش نشسته بودیم و جایی خالی بود اشاره کرد و گفت=میتونم بشینم؟)سر تکون دادیم گفت=اگ بخواید میتونم جزومو بدم شیمی رو از روم کامل کنید)جیمز گفت=اگه بدی که ممنون میشیم)و مارکوس جزوه شیمیشو در اورد و سمت من گرفت ازش گرفتم و گفتم=مرسی)....بعد زنگ تفریح...زنگ گیاه شناسی بود معلم گروهبندیمو کرد که تو ۲ هفته اینده یک ازمایش راجع به گل افتاب گردان بکنیم که کاری کنیم که از خودش نور بده عجیب بود ...منو با مارکوس همگروهی کرد جیمز توقع داشت با مارکوس همگروهی بشه مارکوس اخر کلاس گفت=این اخر هفته که قرار بود بیاید قصرمون ..میخوای ازمایشم انجام بدیم؟)گفتم=باشه..)راه برگشت جیمز بهم گفت=خوب صمیمی شدی باهاشا)گفتم=با کی؟)گفت=مارکوس دیگه اه!)گفتم=بخاطر گروهبندی؟معلمه گروهبندی کرد نه ما که)گفت=کلی گفتم!)و کل راه حرف نزدیم مکسم ساکت بود
بچه ها این جیمزه...بله میدونم این هر پاتره ولی خب...میخواستم قیافش همین باشه دیگه😂💞
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
اولینننن
صمیمی شدنااا😂😂
بلییی
ادامه بده :>
اگر دنبال حمایتی ... معمولا داستان هایی که توشون ی سلب هست محبوبه
اگرم کیپاپری که این داستانا تو تستچی خیلی لایک میخوره :)
مرسی ازت:))))
سریع پارت ۵ رو بازار منتظرمااا
حتمااا
چطور بود؟مرسی از ناظر تا نوشتم منتشر کرد:))