عسگسگشگشچضگضجضجضچضجضکصکسک
(پرش زمانی به 3 روز بعد ، بعد از مرخص شدن تهیونگ. از زبون تخمه)
جنی گفت: تهیونگ! داریم کجا میریم ؟
تهیونگ با لبخند جذابش جواب داد: ببخشیدا ... این یه رازه . تهیونگ بعد تموم شدن جملش لبخندش بزرگ تر شد .
جنی معصوم نگاهش کرد . تهیونگ صدای آهنگ رو زیاد تر کرد و رو به جنی گفت: خب خانوم خوش صدا ... بخون ببینم .
جنی هم انگشت اشاره شو رو بالا آورد و به تهیونگ گفت: خب پس جناب شما هم خوش صدایی ...خودت چرا نمیخونییی هااا؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
16 لایک
عررر عالیییی خسته نباااشی
میسییی
شبیه کیدراما ها شد ولی خیلی قشنگ بود♥ داستان بعدیت بذاررررر
چشمم
عاالی
تنکتت
عالیییییی♡♡
مرسیییی
به قرآن اگه حمایتا اینجوریه پارت بعدو ننویسم
داستان ...*
که نمینویسی؟
غلط کردم ...
جوک زیبایی بود 🗿🤝
اره زیبا بود ..