
ناظر تروخدا رد نکن
یجی رفت. منم از کافه خارج شدم. بارون به باریدن کرد. بغضمو نتونستم نگهش دارم و شروع کردم به گریه کردن. همینجوری داشتم از کافه دور میشدم که کوک سریع اومد _ لونا؟لونا تو حالت خوبه +خوبم _نیستی. بیا با هم بریم +کوک ولم کن اصلا حوصله ات و ندارم _الان انتظار داری با این حالت تو این هوای سرد ولت کنم؟ +اره انتظار دارم ولم کنی. همه رفتن دیگه تو هم برو. _نمیرم +برو تو هم برو. دستشو کشیدم و راهمو ادامه دادم
من..من..یک قاتلم اشکامو پاک کردم رفتم توی یک کوچه یک تیکه شیشه روی زمین بود برداشتمش شیشه رو گذاشتم رو رَگَم. من باید بمیرم. خواستم با محکم ترین حالت شیشه رو روی دستم بکشم تا اومدم اینکارو کنم _لونا نههههههه. سریع دویدم پیش لونا داشت شیشه رو میکشید روی رَگِش سریع تا خواست بزنه دستمو بردم جلو دستش و شیشه رو ازش گرفتم. کف دستم داشت خون میومد
+تو..تو.. _هیس هیچی نگو. کوک منو در آغوش گرفت و منم داشتم گریه میکردم از تو بغلش در اومدم +د...دس...تت _ چیزی نیست یه زخم سادس +نه نه تو باید با من بیای _کجا +بیا. دستشو گرفتم و بردمش سمت خونم در خونه رو باز کردم +بیا تو _ اینجا خونه توعه؟ +اره. وایی زخمت. دستشو گرفتم و با معبه کمک های اولیه پانسمانش کردم _مرسی +خواهش.
+فک نکنم دیگه بتونی بری خونه پش امشب مهمون من _باشه پس +بیا بهت لباس راحتی بدم _اوکی. بهش دادم و رفت تو اتاق مهمان تا لباساشو عوض کنه وقتی از در بیرون اومد +وای خدا چقد بهت میاد🤣 ( با خنده) _😐خیلی ممنون + خیل خب باشه شام میقولی؟ _ اره +رامن میخوری؟ _اره +پس بیا. میز و چیدم و اومد سر میز و با هم خوردیم. _ولی خیلی خوشمزه بود +نوش جونت. رفتم تلویزیون رو روشن کردم و گذاشتمش رو شبکه SBS
+بیا سریال ببینیم _اومدم +بزار شیر کاکائو بیارم _اوک وقتی سریال تموم شد چراغ هارو خاموش کردم و هر کی رفت تو اتاق خودش
میدونم بد شد لایک؟فالو؟کامنت؟
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیی شددد
تنک
نعع خیرر بدد نشدد
♡
عالیه خاهر ادامه بده منتظرممممم ....💜🤞🏻
خخخخخخییییللللییییی ععععععاااااللللیییییییه . اینقدر فاز منفی نده👍
ادامه؟؟؟منتظرم
تا فردا میزارم
♡