ناظر عزیز منتشر کن لطفا به خدا چیزی بدی نداره 🙏یه بار گذاشتم ردش کردی
وای چرا باید کنار ایشون ب*خ*و*ا*ب*م اونم بعد این اتفاق هیچی نگفتیم و فقط دراز کشیدیم ازش خیلی خجالت میکشیدم چرا من دستش رو کشیدم اخه آرسام سمت من چرخید و گفت: بانوی من معذرت میخوام زیر چشمی نگاش کردمو با صدای لرزان گفتم ب، برای چی آرسام آروم گفت : برای اینکه ر*و شما افتادم، چی اون داشت خودشو مقصر میدونست اخه پسر عاقل من دستتو کشیدم« اعترافم میکنی 😐 آفرین به شجاعتت👏😐 »دیگه طاقت نیاوردم و بلند شدم و با صدای نسبتا بلند گفتم میشه بس کنی این من بودم که این کارو کردم تو چرا خودتو مقصر میدونی واقعا که جولی بلند شد یه نگا به من انداخت یه نگا به آرسام و گفت آفرین بر شما دو نازنین که کار های🔞میخواستید انجام بدید👏😐 ولی جان جدتون بذارید من یکی بخوابم 😒 من و آرسام هم صدا با هم گفتیم ما نمیخواستیم کارهای 🔞 انجام بدیم اتفاقی بود که تقصیر من بود بعدم هر دومون به هم خیره شدیم آرسام گفت :بانوی من ببین جفتمون مقصر بودیم دیگه شما که به تنهایی این کار و انجام ندادید، جولی برگشت سمت آرسام و گفت :همچین میگی به تنهایی انجام ندادیم انگار چی کار کردین 😐بابا فقط رو هم اف*ت*ا*د*ی*د دیگه 😐 گفتم باشه اصلا بگیرم بخوابیم تا فردا کلی کار داریم
( از زبان آرسام ) چرا این دختر اینجوری بود چرا همیشه خودشو مقصر میدونست نمی دونم، اگه این کار هارو بکنه از بین میره خیلی نگرانش بودم خیلی بیشتر از چیزی که فکر شو بکنی یه نگا بهش انداختم که سرشو گذاشته بود رو بالش و چشماش رو محکم بسته بود همین کاراش بود که منو ش*ی*ف*ت*ه*ی خودش کرده بود عجب ع*ا*ش*ق یه پرنسس شدن هم سخته ها خوابم نمی برد اما با نگا کردن به چهره اش کم کم چشمام گرم خواب شد( فردا صبح ) صبح از خواب پاشدم جولی خوابیده بود اما نوا نبود بلند شدم و در کلبه رو باز کردم دیدم نشسته رو یه تنه ی چوب و به آسمون خیره شده و داره لبخند میزه عجب دختر ک*ی*و*ت*ی بود لبخندی زدم و به سمتش رفتم و گفتم صبح پرنسس سحر خیز ما بخیر سرشو برگردوند سمتم و گفت صبح تو هم بخیر راستی جولی هنوز خوابه باید بریم بگردیم ببینیم این جنگل چجوری باز میشه آیا واقعا دوباره میشه از جادوی من برای باز کردن جنگل استفاده کرد گفتم بانوی من، اگه امکان داره انجامش ندید اگه بهتون آسیب بزنه چی نوا بلند شد و به سمتم اومد و گفت
هیچ اتفاقی نمیوفته نترس بچه 😉😊 لبخند ملیحی زدم و گفتم اگه شما میخواهید من به تصمیمتون احترام میذارم این بار نوا لبخند دلنشینی زد که باعث شد قند تو دلم آب بشه دستاش رو شبیه ممنونم کرد و واقعا گفت ممنون 🙏 بعدشم با چهره ی شیطنت آمیز گفت :اگه امکان داشته باشه الان بریم جولی خانم رو بیدار کنم منم شیطنتم گل کرده بود و یه چشمک زدم و گفتم باشه بانوی من 😉 به سمت کلبه رفتیم نوا آروم درو باز کرد و رفت تو دید جولی نیست جفتمون تعجب کردیم جولی کو؟؟ 😳 نوا برگشت سمتم و گفت جولی کو؟؟ 😳گفتم سوال منم همی... که یک دفعه یه چیزی گفت پخخخخخخ جفتمون پنج متر پریدیم رو هوا وای قلبم دختر تو خل شدی آخ😥 جولی خندید وگفت: اره خل شدم😂😌 نوا دستشو از قلبش برداشت و گفت تا شما مارو به کشتن ندادید بیاید بریم ببینیم می تونیم از اینجا بریم بیرون یا نه 😐 منو جولی هم گفتیم باشه 👌به سمت ورودی جنگل رفتیم دستم رو رو شونه ی نوا گذاشتم و گفتم مطمئنی؟؟ نوا گفت :آره و بعد دستش رو آروم و با احتیاط به سمت مه برد دستش رو گذاشت رو مه هیچ اتفاقی نیوفتاد مثل یه شیشه بود همه مون تعجب کرده بودیم یعنی چی؟؟ 😳( از زبان نوا) دستم رو روی مه گذاشتم هیچ اتفاقی نیوفتاد دوباره دستم رو گذاشتم بازم هیچی نشد چی یعنی چی اخه
دستم رو دوباره بردم سمتش و چند بار زدم روش و گفتم یعنی چی چرا باز نمیش باز شو، باز شو لطفا باز شو خواستم دوباره دستم رو بذارم که یکی دستم رو گرفت و گفت :بانوی من خواهش میکنم بس کنید برگشتم سمتش و گفتم یعنی چی اخه چرا 😢 من چرا نمی تونم از مردم مراقبت کنم چرا نمی تونم کاری بکنم هان برای چی( آرسام) چونه شو گرفتم و تقریبا با هم چشم تو چشم شدیم چشمای خاکستریش پر از اشک بود دستمو سمت اشکاش بردم پاکشون کردم دلم نمی خواست ناراحت ببینمش دلم نمی خواست ناراحت باشه بخاطر همین ب*غ*ل*ش کردم سرشو ن*و*ا*ز*ش کردم زیر گوشش آروم گفتم هیسس آروم باش حتما یه راهی هست تو ب*غ*ل*م جمع شده بود حس میکردم خجالت میکشید خب هر کی هم بود خجالت میکشید
بهش اعتماد داشتم، به عمه هانا اطلاع دادیم و اونم به تمام اهالی شهر اطلاع داد همه تو مرکز شهر جمع شده بودن نوا جلو اومد و با صدای بلند گفت :سلام بر شما عزیزان من خیلی معذرت میخوام که مزاحمتون شدم اما باید یک مطلبی رو به عرضتون برسونم من یعنی ما باید یه راهی واسه اینکه از اینجا بریم بیرون پیدا کنیم ما با جادوی من وارد اینجا شدیم اما الان با جادوی من نمی تونیم از اینجا خارج بشیم این اتفاق رو اصلا نمی تونم درک کنم اما ازتون میخوام به این سوالم جواب بدید، همه داشتن پچ، پچ میکردن نوا با استرسی که در چهره اش موج میزد گفت :شما بعد قضیه من به کجای جنگل ورود نکردید، همه با تعجب به نوا نگا میکردن انگار زبونشون نمی چرخید که بگن کجا نرفتن هانا که مثل همیشه نماینده مردم بود جلو اومد و گفت ما بعد قضیه شما به هیچ وقت نتونستیم به غار داخل آبشار بریم اونجا تاریخچه تشکیل جنگل رو نوشته، نوا با تردید گفت :یعنی ممکنه اون اونجا باشه
به سمتش رفتم و گفتم نوا چی ممکنه یه نگاهی بهم کرد و گفت :ممکنه که منبع ارواح جنگل اونجا باشه جادوی شفا دهنده من صاحب جادوی آب هستم بخاطر همینش اید اون خودشو پشت آبشار قایم کرده هانا جلو اومد و گفت:بانوی من یه چیز ناگفته هم وجود داره همه به هانا نگا میکردیم هانا زبون باز کرد و گفت : بعد از اینکه نیروی آزاد شده شفا بخش که در ب*دن شما جمع شده اگه اون جادو از بدن شما از بین بره روح جادوی شفا بخش به یک انسان تبدیل میشه انسانی با موهای بلوند و چشمای طلایی همه مون تعجب کرده بودیم موهای بلوند چشمای طلایی؟ 😳امکان نداشت نوا به سمتم اومد و گفت همین الان باید بریم اونجا بلند داد زدم و گفتم چییییی😲 امکان نداره من نمیذارم همه بهم خیره شده بودن خب حقم داشتن صدا مو صاف کردم و گفتم من اجازه همچین چیزی رو صادر نمیکنم میخوام قبول کنم که امپراتور این جنگل هستم و بنابرین نمیخوام کسی این کار احمقانه رو انجام بده مردم بهم خیره شده بودن کمی مضطرب شده بودم که چرا به پرنسس توهین کردم اما من اجازه همچین کار احمقانه ای رو نمیدم وقتی برگشتم دیدم که اون.... 😳
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
آجی عمل کردی بگو منم بیام عیادت و کم کم آخر داستان رو از زیر زبونت بکشم😂
بگذریم
اجو داستانت عالیه و امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه❤
مرسی آجی جونم ❤️😊
چشم شما بیا قدمت رو تخم چشمام 😊❤️
انشاالله عملت خوب پیش بره💖💖💖💖
من از داستانهای جادویی مثل این خوشم میاد محصوصا از ارواح
کلیه هات چیشده؟؟
اگه دوست نداری نگو مجبورت نمیکنم.
سلام آجی❤
نه بابا این چه حرفیه 🙂
کلیه هام، متاسفانه سنگ کلیه دارم و باید عمل شم ولی دکترم گفته بعد مدرسه یعنی تو تابستون عملت میکنم 😐
ای واااای
امیدوارم خوب بشی و نیازی به عمل نداشته باشی🤍
و همینطور اینکه عمل خوبی داشته باشی❤️
مرسی خوشگل آجی ❤
💖
خیلی عالی بود ادامه بده❤️
فقط دفعه ی بعد جای حساس کات نکن☺️(میدونی این ایموجی فقط ظاهره مگه نه؟
مرسی آجی جونم ❤❤
چشم من غ*ل*ط کنم دفعه بعد جای حساس کات کنم 😵
آفرین☺️
آجی یه چیز بگم
قول نمیدم که جای حساس کات نکنم ولی چشم 😛
میدونم☺️😂
حتما ادامه بده
ممنون که بهم امید میدی آجی ❤😊
عالی بود آجیییییییییییی
ممنون اجو❤😊