یاا ببشید دیر گذاشتمم
(از زبون تخمه) جنی به خودش فشار آورده بود گریه نکنه.. ولی دیگه نمی تونست .. شاید .. درک کردن جنی به زبون ساده باشه .. ولی نمی شه درکش کرد. اگه وعضیت بچگیش رو نادیده بگیریم؛ بازم تحمل این درد آسون نیست. لالیسا یا همون لیسا صندلی قرمز رنگ خودش رو به عقب هل داد و به سمت جنی راه افتاد. دخترک بیچاره رو در آغوش گرفت و اشک های مرواریدی اش رو پاک کرد. سریع جنی رو از خودش جدا کرد و لبخند بزرگی زد .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
15 لایک
عالیییی میدونم قبلا لایک کردم الان خوندمش😂💜💜
جررر باشه😂
ععررر فیک جدید نوشتیییی؟؟؟
نههع ولی قرارهه بعدد اینن بیادد
از جیمین شی عهه
حتمااا خیلی عالیه
ک/=سچصیکسممسوثثثوئث
گایزززز برای داستان جدیدد آماده ایددد؟
یعععسسسسس♥
تروخدا بعدی رو بزار راستی من تستت رو منتشر کردم
میسییی
قبونتت(قربونت)
راستیی یهه خبرر
داستان بعدیمم توراهههه
آخخخخ جون گذاشتی منتشر کنم
نه 😐🙂😂
عالی♡♡
تنکک
♡♡