
من توی پارت قبلی گفتم خوب توصیف کنید و قلم خوبی داشته باشید و شماهم اینطوری بودید که چشم عباس اقا، خب چجوری؟ الان میگم عزیزانم، همه اولش که شروع میکنن قلم فاجعهای دارن و حتی نمیدونن باید چیکار کنن، منم از این قاعله مستثنی نبودم و شماهم نیستید، پس نیازی به قضاوت کردن خودتون نیست که چرا قلمت انقدر بده؟ همه چیز رو به دست زمان بسپرید، البته به چیزایی که من میگم هم متکی بشید.
برای قلم خوب باید خوب توصیف کنید، اونوقت چجوری؟ خواننده های شما بصورت ناخوداگاه، خواسته یا ناخواسته، بخوان یا نخوان نوشته شمارو تصور میکنن، رایتر و نویسنده هم هنگام نوشتن، مکانی که اتفاق داره رخ میده رو تصور میکنن، پس باید خیلی خوب اونجارو توضیح بدید که تصورش شبیه توصیف های شما باشه، میدونید کجا میتونید مطمئن بشید قلمتون خوبه؟ اونجایی که یکی کامنت میزاره: عر وایبش چه خوبه:)
یکی از راه های تصور خوب، تصور کردن خودتون توی مکانه، خودتونو اونجا تصور کنید، چی میبینید؟ برای مثال یه کافه فرانسوی، توی کافه چی هست؟ بوی قهوه با عطر فلورانس قاطی شده و البته بوی سیگار موسیو هانس، اواسط دهه نوده میلادیه، همه با کلاه های فرانسوی با سنیور های میانسال صحبت میکنن، گل های اطلسی روی میز گذاشته شده، صدای اهنگ lost planet گوش نواز همه افراده، مخلوطی از صدای پیانو و ویولن سل، مادام موسیلینی درحال نگاه به در قهوهای سوخته رنگه که صدای زنگوله طلایی بالای در خبر از مشتری جدید میده. من الان خودمو توی اون کافه تصور کردم، شما خودتون رو توی اون مکانی که میخواین بنویسین تصور کنید و راحت مغزتونو باز بزارید جینگیلای خاله:>
از موضوعی به موضوع دیگه پریدن، سعی کنید روی یه موضوع متمرکز بشید و هی تغیر ندین، طول دادن یه مطلب جالب نیست ولی یکم بیشتر پرداختن بهش خیلی جذابه، حالا چجوری اینکارو بکنید؟ تا جایی که دیگه هیچ حرفی برای گفتن نمونده باشه، مطمئن بشید همه چیز رو تمام کمال برای خواننده ها گفتید.
گفتن صحبت های کرکترا میان داستان، این چیزیه که گند میزنه، برای مثال: بعد از رسیدن به اون کاخ اشرافی تهیونگ از پله ها رفت بالا و روی به مادرش گفت که بیاد به اتاق بالا و در اتاقشو محکم بست، یعنی این بدترین توصیفیه که میتونید بکنید، خب اگه اینطوری مینویسید هیچمشکلی نیست دونه دونه مشکلاتشو میگم و برای حل کردنشون راه حل میدم.
برای اسلاید قبل، یکی از اشتباهات توصیف نکردن بود، الان باید اینجا چی میگفت؟ باید میگفت: نگاهش و به کاخ اشرافی مقابلش داد، کاخ مزین شده از نورافکن های زرد بود، دستگیره های طلایی، پنجره های بزرگ و درختان انبوه کنار کاخ، خب، دیدید؟ برای این کار باید خودتونو اونجا تصور کنید و راحت حرف بزنید.
یکی دیگه از اشتباهات، خیلی سریع همه چیز اتفاق افتاد، اصلا به موضوع نپرداخت، روی یه موضوع بمونید و اروم اروم توصیف کنید و بگید برای مثال: بعد از چند دقیقه نگاه انداختن به کاخ اشرافی کیم، بالاخره سمت در قدم برداشت و به خدمتکارای انبوهی که جلوی در صف کشیده بودن نگاه کرد، همه تعظیم کوچکی کردن و راه و برای ارباب جوان باز کردن، ارباب جوان قدم هاش رو سمت بالای پله ها سوق داد و بالا رفت. این هم باز برمیگرده به توصیف و یه جور توصیفه پس میتونید از راهکارای اسلاید قبلی استفاده کنین. و یادتون نره برای کرکتر ها لقب بزارید برای مثال: زن میانسال، مرد جوان، ارباب جوان، پسر بزرگتر و....
راجب اینکه اصلا صحبت کردن کرکترا رو ننوشت، این خیلی اشتباهه در واقع باید مینوشت: بعد از بالا رفتن پله ها نگاهش به چهره اندوهگین مادرش افتاد که با چشمانی خسته بهش نگاه میکرد، اهی کشید و گفت: - مامان، بیا اتاق بالا. سمت اتاق سمت چپ رفت و با بغضی مشهود در و کوبید. راه حل خاصی برای اینکار نداره، فقط یه نکتس که باید بدونید که صحبت کرکتر هارو حتما بنویسید.
در پایان، جینیگیلای نعنایی خاله، بازم بدونید اگه تازه شروع کردید نمیشه توقع یه چیز خفن واووو رو از شما داشت، این که من دارم میگم نوشتتونو با ویکتور هوگو، رولد دال یا هرکسی مقایسه کنید، مخاطب صحبتام اون دسته افرادی هستن که بدون هیچ پیش زمینه ای داستانشون رو پر از اشتباه به اشتراک میذارن، کار خیلی ها اشتباه داره، حتی کارهای منم پر از کم و کاستیه، ولی نه در اون حد که اینجوری بنویسم، نوشتن یه هنر از ته قلبه که باید با علاقه نوشته بشه، ولی درست! طوری سر خواننده هاتون منت نزارید که ببینید من با هزار تا بدبختی مینویسم و شما لایک نمیکنید کامنت نمیزارید و فلان و...یاد اوری اینکه لایک کنن کار قشنگیه ولی نوشتن یه علاقس و نباید بخاطرش منت بزارید، اون ها هستن که بابت اینکه نگاهاشون رو ساعت ها به داستان شما میدن باید منت بزارن، جینگیلای خاله یه متن قدیمی از نوشته هاتون بیارید و سعی کنید با توجه به نکاتی که گفتم درستش کنید، لایک یادتون نره و اگه تونستید متن درست شده رو برام کامنت کنید:>
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
واقعا نمیدونم چی بگم خیلی خوب بود✨
زیاد انتشارش ندید! چون متاسفانه اینترنت اینجوریه که یه اشتباه سریع توش رواج پیدا میکنه. نمونش بیشتر داستان های تستچی (البته قلم بعضیاشون هم خوبه) که نصف داستان هاشون اینجوریه:+رفتم با اصغر پیک نیک بعد جعفر بهم زنگ زد گفت من از اصغر بدم میاد بعد من گفتم نههه از اصغر بدت نیاد😭😱😞.
درسته
راستش نویسندگی فوت و فن های زیادی داره و خوبه که تو تستت به بیشتر نکاتش اشاره کردی:»♡ وقتی که ما از صفر شروع میکنیم قطعا قلم مون ضعیفه؛ نویسندگی واقعا زمان و تمرین میخواد، یعنی قبل شروع "توصیه میکنم" نکات نویسندگی رو یاد بگیرید، "قصد تو۹۰هین ندارم" ولی بنظرم تا وقتی که از قلم تون مطمئن نشدید (ادامه)
من خودم خیلی دوس دارم که یه داستان بنویسم اکثریت معلمم انشاهام رو تحسین میکنه ولی وقتی با خانوادم یا دوستام در مورد این خواسته ام و اشتیاقم حرف میزنم همیشه با جمله هایی مثل : ((دختر ۱۲ ساله چیه که داستانش چی باشه)) دلسردم میکنن
یک مشکلی که در مورد نویسندگی دارم اینه که نمیدونم چجوری شروع کنم
اگه خواستی کمکت میکنم دارلینگ
واقعا ممنون میشم💜
میتونی بیای پی
اوه متاسفم استفاده از تستچی فقط به شرط ایجاد نکردن گفتگو برام مجازه
چه بد،، سوالاتو همینجا بپرس جواب میدم