Part 3
روز عروسی :
ادرین :مرینت خیلی دوست دارم 💓
مرینت:من همین جور عزیزم💞
♥مرینت :رفتیم خونه خیلی خسته بودم
خوابیدم وقتی پاشدم ادرین نبود رفتم بهش زنگ زدم جواب نمی داد
گفتم حتما خودش زنگ میشه 2 ساعت شد زنگ نزد دوباره زنگ زدم پرستار برداشت گفتم سلام ادرین کجایی؟ پرستار گفت سلام خانم مرینت من پرستار هستم شوهرتون حالشون خوبه فقط مثل اینکه از یه اتفاقی شگفت زده شدن و بیهوش شدن ولی الان حالشون خوبه گفتم کدوم بیمارستان گفت بیمارستان فلان گفتم باشه میام.......
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
4 لایک
هلو کوئین
من تا پارت 18 داستانمو نوشتم لطفا بهش سربزن
تنک🗿🎻🍕
ساری بابت تبلیغ ولی واقعا داستانم کم حمایت میشه و از نوشتنش دارم نا امید میشم😪🥺😞
داستانتم خعلی خوبع🛸🎧🖤
شرایط پارت 4:💖🤍
『35 بازدید ✔』
『12نظر✔』
『ط ب حط ریــن خود ت باشـــْ🤍🖤』
یه توضیحی بدم برای همه که پرسیدید ببینید من همیشه توی داستان هام مرینت به ادرین خبر مامان شدنش را میداد حالا برعکس شده رفتن ازمایش دادن ولی مرینت نرفته جوابشو بگیره و ادرین رفته گرفته بعد پدر مرینت هم میره توی سفری به ایران فوت میکنه بعد همونجا به خاک سپرده میشه مرینت هم چند بار رفته ولی مادرش همان
عالی بود ولی اس آدرین بابامیشه و قبر پدر مری رو میشه یه توضیح بدی
به مسابقم سر بزن
اوکی
وات ؟ اسلایدی که ادرین گفت دارم بابا میشم و قبر پدرت و اینارو نفهمیدم ولی عالی بود
در مسابقه شرکت کن
بک میدم :)
بک میدم :)
بک میدم :)
بک میدم :)
ادمین مایل به پین؟ :)
وای خدا این اکانت خیلی خوبه من که عاشقش شدم تو هم اگه میخوای بیا توش عالیههههههه👇
https://testchi.ir/user/93042
🍓 🍓 🍓 🍓 🍓 🍓
فروشگاه کیوتی