-خب پسرا زود باشید باید ساعت ۷و نیم کمپانی باشیم الان ۶ و نیم بدوییدددد کوک:هعی دختر تو چته ما همیشه ساعت ۷ و ربع از خونه میریم بیرون -من به قبلا کاری ندارم الان من میگم باید سریع باشین بدویید بعدم بگم من از شلوغی خوشم نمیاد انقدر خونه رو کثیف نکنین خجالت نمیکشین ۷ تا پسر گنده انقدر خونه رو کثیف میکنین اتاق تهیونگ ماشاالله شهر شامه چخبره تهیونگ:یاااااااا -یا نداریم (همه به غیر از نامجون و هوسوک) *نامجون (نامی در حال رفتن به اتاق تا لباس بپوشه) نامی:به من نگاه نکنید من موافقم یکی که مثل خودم مقررات داره اینجا باشه شما مشکل خودتون رو حل کنید هوسوک:اره منم موافقم پسرا مگر اینکه ات ادمتون کنه من که رفتم بایییی -خب حالا نوبت میرسه به شما بدویید شوگا بدوووو شوگولی:هعی منم رفتم بای جین:اره با این دختر نمیشه سرو کل زد -جیمین و تهیونگ و کوک تا دودقیقه دیگه حاضر نباشید و پایین نباشید من میدونم با شما ها جیمین:اوکی فقط بهم اب بده تا برم بالا -اوکی (ریختن اب تو لیوان و دادن به جیمین) بیا عزیزم جیمی:وات؟ -منظورم اینکه بیا اب بخور جیمی:اوکی مرسی (همه ی اعضا اماده شدن و اومدن پائین به غیر از کوک) -جونگ کوککککککک همه منتظر تو ان
(رفتن به اتاق کوک)- کوککک چرا نمیای؟ کوکی:حال ندارم -یعنی چی حال ندارم؟ کوک:همین که گفتم -باشه (رفتن کنار کوک و گرفتن گوشش) کوک:ای ای ولم کن -نمیخوام کوک:غلط کردم ولممم کننننننن (رسیدن با پائین) -خب پسرا میتونیم بریم کوک:ولم کن دختره ی دیوونههه -الان دیرمون شده بزار برسیم خونه بعدا به حسابت میرسم دینگگگگ دینگگگگگ(زنگ گوشی) -وایستین پسرا پی دی نیمه (علامت ات- علامت پی دی نیم@) -بله؟@سلام خانم لی ما برای پسرا یه تور تویه لندن ریختیم حدود ۳ ماهه و پسرا نمیخوان که بیان کمپانی میتونن که استراحت کنن و تا ۲ روز دیگه راحت باشن چون پس فردا بلیط دارن -اها باشه ممنون که خبر دادید@بله خداحافظ -خداحافظ... خب پسرا برین لباس دربیارین و راحت باشین کوک:چرا؟ -پی دی نیم تور ۳ ماهه لندن براتون ریخته برای همین میتونین برای ۲ روز استراحت کنین چون پس فردا بلیط دارین تهیونگ:اخ جوننن من رفتم بخوابممممم (ات در حال شکوندن قلنج های دست)- خب به من میگی دختره ی دیوونه؟ کوک:اره -اوکی (مشت درحال فرود اومدن تو صورت کوک) اآههه ولش کن صورتت خیلی جذابه حیفه دستام بخاطرش تلاشی بکنن بیخیال هنوز جوونی و ارزو داری تا نکشتمت از جلو چشمام گمشو تهیونگ تو هم تو اتاق کوک میخوابی میخوام اتاقتو جمع کنم وی:چی؟ نهههه(دیر شده بود چون ات همین الانم تو اتاق وی بود)
-کل اتاقو جمع کردم و رفتم بیرون نامجون داشت کتاب میخوند کوک و جیمین بازی میکردن جین داشت تو گوشیش فیلم میدید و هوسوک تو اتاقش میرقصید و شوگا و تهیونگ هم خوابیده بودن خلاصه همه داشتن کارای خودشون و انجام میدادن داشتم از پله ها میومدم پایین که سرم گیج رفت نزدیک بود بیوفتم که تهیونگ گرفتم... (چشم تو چشم مثل فیلما😂)(حواس همه و حتی شوگایی که تازه از خواب بیدار شده بود و داشت میومد بیرون هم به او دوتا جمع شده بود) ته ته:خوبی؟ - اره خوبم (از بغل ته ته اومد بیرون و رفت سمت کیفش و قرص سردردش رو در اورد و رفت تو اشپزخونه و قرص رو انداخت بالا اومد بیرون نشست رو مبل و سرش رو بین دستاش گرفت) نامی:ات خوبی؟
-اره خوبم یکم سرم درد میکنه نامی: اوکی میخوای بخوابی؟- نه اوکیم (همون لحظه دستش رو گذاشت رو دهنش و رفت سمت دستشویی) جین:یاخدااا دختر تو حامله ای؟؟؟؟؟؟ (از دستشویی اومد بیرون) -نه من دوست پسر ندارم جین:عه -اره میدونم چمه یسری موقع ها اینجوری میشم شوگا:چرا؟ -نمیدونم رفتم پیش دکتر و بهم گفت بخاطر یه بیماریه که تو خانوادت وجود داشته و تو فقط دو یا سه موردش رو داری ولی هنوز نتونستم بفهمم که چه بیماری ای کوک:امید وارم جدی نباشه -نه نیست نگران نباش(خب این پارتم تمومید خدافظ)
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
پارت بعدددددد.....
چشممم