سلام این یه داستان جالب درباره ی .....خب بخونید تا متوجه بشید
توی یه سرزمین به نام جوییکو دو نفر عاشق هم شدند که یکی شاهزادی جوییکو و دیگری شاه دخت سیگاکو بود توی این داستان هر کسی قدرت جادویی داره و اگر کسی نداشته باشه با بقیه ی فرق داره این دو باهم ازدواج کردند و به خوبی باهم زندگی میکردند تا یه دشمنانی براشون پیدا شد و به اون ها حسادت میکردند و سعی نابودی آن دو را داشتند تا چند سال گذشت و دختری را ملکه به دنیا آورد از زبان شاه آنتلا( همسر ملکه سویاجو همون شاه دخت سیگاکو) عزیزم ملکه ی من اسم این دختر را چی بذاریم ملکه گفت هایکو خوبه من گفتم شاهزاده هایکو واقعا قشنگ بعد هم را بغل کردیم و من سویاجو را😙 کردم ............
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
6 لایک
نرگس جان داستانت زیباست ادامه بده 🌹👌
بچه ها ببخشید یه کم غلط املایی داشت
راستی پارت بعد را بذارم😊