
لایلا پارت ۸

🌌و به این ترتیب روی بایفراست یه اشوب راه افتاد.لوکی و ثور که هنوز هنگ کرده بودن که وات د هل؟ اودین که نمی دونست چی بگه و داشت به حرف لایلا فکر می کرد.هایمدال به سمت درگاه بسته شده رفت و شمشیرش رو در اورد و شروع به گشتن کرد در حالی که نمی دونست کجا رو باید بگرده داشت همه جهان ها رو زیر و رو می کرد.انگار فقط فریگا می دونست که چه واکنشی مناسبه و غش کرد.با غش کردن فریگا داداشا و اودین به خودشون اومدن و به سمتش رفتن🌌

🌌برادرا و اودین داشتن سعی کردن فریگا رو به هوش بیارن که هایمدال ضربه کاری رو بهشون زد و گفت: پیداش نمی کنم...لایلا رو نمی بینم. این اتفاق دیگه واقعا واکنش مناسبی نداشت که بشه نشون داد اما اودین به عنوان واکنش مناسبش تعجب رو انتخاب کرد و گفت:امکان نداره تو همه چیزو می بینی!پس چطوره که اونو پیدا نمی کنی؟ اون دختر چی کار کرده؟! لوکی با خودش گفت که کاش اونم غش می کرد و تو این موقعیت قرار نمی گرفت الان اون احساسی رو داشت که جز عذاب وجدان س*گی نمی شه اسم دیگه ای روش گذاشت.یعنی تقصیر اون بود ؟ اگه خاطرات لایلا یادش نمی اورد شاید انقدر مستأصل نمی شد که از ازگارد بره . همین موقع ثور داشت به یه سوال خیلی ساده ولی مهم فکر می کرد...لایلا هنوز زنده ست یا نه؟🌌

🌌چند روز بعد(می دونم حقه خوبی نیست اما بهترین راه حلیه که دارم)🌌چند روز از حادثه بایفراست می گذشت.البته این اسمیه که آزگاردی ها بهش دادن...اما هیچ خبری از لایلا نبود.هیمدال همه جا رو بار ها دیده بود اما لایلایی نبود...لایلا بدون هیچ اثری ناپدید شده بود.اهالی قصر شایعه های زیادی درست کردن.گفتن شاید دیوونه شده...شاید بیرونش کردن...شاید خودش فرار کرده.اما تنها کسایی که فهمیدن قضیه چی بوده خانواده سلطنتی بودن.فریگا به اونا گفت که لایلا حافظه خودش و پاک کرده و رفته یعنی الان لایلا یه جایی توی این جهان ها سرگردونه بدون این که بدونه کیه.اودین بعد از فهمیدن این موضوع از پیدا کردن لایلا ناامید شد و یه دستور منزجر کننده داد:از این به بعد همه جوری رفتار می کنید که انگار اتفاقی نمی افته و همه چیز عادیه.اگه کسی از دختری به اسم لایلا پرسید شما حتی نمی شناسیدش.جوری رفتار کنید انگار کسی به اسم لایلا هرگز وجود نداشته🌌(عکس پارت از لاو در وان پیس(کمبود عکس داشتم))

🌌سال ۲۰۰۸ . نیومکزیکو🌌 خانواده لارسون خانواده بزرگی نبودن.در واقع فقط دو نفر.مکس لارسون پیرمرد ۵۰ ساله که شغل خانوادگیش یعنی فروش ابزار و نجاری رو ادامه داده بود و همسرش میشل لارسون که همه خاطر خواه مربا های توت فرنگی مشهورش بودن.یه زن و شوهر ساده با یه زندگی ساده و دوستای ساده.اما وضع اونا قراره بهتر شه اونام با چیزی که همین الان تو حیاط خونه شون سقوط کرد🌌 #کمبود_عکس

🌌سقوط واژه درستی نبود.بیشتر مثل یه برخورد بود یه انفجار از نور توی حیاطشون که برای چند ثانیه کورشون کرد و بعد از چند ثانیه کوری و چند ثانیه گیجی هر دو به سمت حیاط دویدند و با یه چیز عجیب مواجه شدن.یه دختر نوجوان که حدود ۱۶ ساله با مو های تقریبا کوتاه تا گردنش و چمای عجیب که انگار نمی دونستن باید چه رنگی باشن و نگاه سرگردونی که می گفت من این جا چی کار میکنم ؟ لباسای عجیبی داشت که انگار مال صد ها سال پیش بود.میشل با این که ترسیده بودن و بیشتر از اون متعجب بودن همین جوری به دختر زل زده بودن.میشل ارامش خودش رو حفظ کرد دست همسرش رو ول کرد.جلو رفت و گفت:سلام دختر جون...خوبی ؟ من میشلم.تو کی هستی؟ دختر گیج و منگ این ور اون ور رو دنبال یه سرنخ از پاسخ گشت.سر تا پای خودش رو دنبال یه نشونی بود که کف دستش رو دید و بعد گفت:من لایلام.لایلا اَسگارد(یه مدل دیگه نوشتن آزگارد)🌌

نکته:بایفراست لایلا رو نه تنها در مکان بلکه در طول زمان هم جا به جا کرده. ناظر تو رو جون جدت تایید کن من الان باید در حال اجتماعی باشم ولی اینو نوشتم و دیه وقت نمی کنم دوباره بزارم🙏🏻🤕🙏🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
بیفراست میتونه سفر در زمانم ممکن کنه؟توی اساطیر و مارولو میگم؟
نه
من یه راه حل خوب می خواستم چون لایلا یه انسانه و تا لوکی و ثور به بزرگسالی برسن م.ی.م.ر.د 🥲
اون اوایل لوکی و ثور..بچه بودن؟ ش*ت
اره دیگه
عتشق واکنش مناسب فریگام🤝
🤝🏻
حس کردم خیلی خوبه یکی غش کنه
و مناسب ترین فرد برای غش کردن فریگاست🤝 فریگا:کجای من به ادمایی که پس میفتن میخوره که اینجوری فک میکنین؟
خیلی با ابهته ولی ادم حس میکنه خیلی غشیه
حق+
حق>>>>
عالیییییییی
مثل خودت🌌🤙🏻
زیبااا زیبااااااا و باز هم اودین زیرزیروووو ی دهن .کش.ا.دددددد
دهننننننشش با اسفالت یکی شه صلوات
الله هم صلی الا محمد و آل محمد و عجل الفرجهممممم
چق تایپش سخت بود 🗿🤚🏻📿
اگه من مینوشتم قطعا دیکته اشدرست در نمی یومد🗿📿🤌🏻
عی بابا من ایمانم قویه یاح یاح یاح 🗿
یاح یاح یاح 🗿🤌🏻
هیح هیح هیح🗿📿
ییح ییح ییح 🗿🥸
هر هر هر 🤡🍭
نفهمیدم چطور فهمیده لایلاس؟🗿
کف دستش رو دید
قبل رفتن یه خراشایی رو دستش کشیده بود یادته ؟
از قصد گفتم خراش که همون موقع لو نره ولی اسمش رو با خراشای خنجر رو پوستش نوشته بود فامیلی هم نوشت اسگارد چون با اینکه تو آزگارد زندگی خوبی نداشت اما اونجا رو دوست داشت
عاخیییی الان فهمیدم چی شدددد🥲💔💔💔💔
من خودم برای لایلا ناراحتم😬
اما بیشتر به خاطر اینده اش نه گذشته اش😬😁
این بده...
🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿🗿💔
خیلی بده 😁🗿🤌🏻
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوت کردم بک ندادی هم ندادی
فالوت کردم بک ندادی هم ندادی
فالوت کردم بک ندادی هم ندادی
فالوت کردم بک ندادی هم ندادی
فالوت کردم بک ندادی هم ندادی
فالوت کردم بک ندادی هم ندادی