
سلام سلام ! میخوام این پارتو بترکونیدااااااااااااا لایک یادتون نره 💙✨💞
تهیونگ ولی یونتان چرا انقد ا.ت رو دوست داره ؟ کارگردان:هی تهیونگ تو باغی؟؟؟ ته: هان چی؟ ببخشید ... بعد از فیلمبرداری همه جمع شدن تا یکم استراحت کنن و ناهار بخورن . ا.ت: خسته نباشینننن! خب یه چند ساعت میتونید تو ساحل استراحت کنید چون گذرتون به اینجاها نمیخوره . ته: بله .... مرسی جین: بالاخره میتونم به پوست زیبا و صافم برسم.... جیهوپ آب میپاشه رو جین ... جبهوپ:فعلا امروز خبری از نگهداری از پوست نیست هیونگگگ جونکوک: منم میخوام بازی کنم !!!!! ا.ت: من فقط منظورم این بود میتونید یکم استراحت کنید ... (باورم نمیشه بی تی اس معروف انقدر شیطونن حالا باز نامجونشون....) جیغ نامجون به صدا در اومد . در حدی که یونتان سکته زد بچه .... نامجون : یا ابوالفضل چه آب سردههههه . ا.ت: حرفمو پس میگیرم ..... همه خیس و آب برمیگردن .
ا.ت: حوله هاتون تو اتاق هتلتونه میتونید برید خشک کنید . همه میرن سمت اتاق هتل . ا.ت همراهیشون میکنه . تا به تهیونگ میرسه تهیونگ میگه: خانم کیم من بلد نیستم موهامو با حوله خشک کنم احیانا سشوار هست ؟ ا.ت: آخه تو جزیره مگه میشه برق باشه ؟ تهیونگ: اوه راست میگین .... ولی من سلما میخولم🥺(داره میگه سرما میخورم با لوس کردن) ا.ت: باشه باشه اومدم خودم خشک میکنم . یونتان: هاپپپپپپ ا.ت: چته بچه ؟ یونتان: هاپ هاپ .... ا.ت: بیا بریم داخل انقد سرو صدا نکن کوچولو تهیونگ رو تخت میشینه و ا.ت هم میشینه و موهاشو با حوله خشک میکنه . ا.ت: خیلی راحته ... چرا نمیتونی انجامش بدی ..... ته: چون دوست دارم تو برام انجامش بدی ...
ا.ت: ؟ چی...؟ ته:هیچی... ا.ت: تهیونگ .... من از بچه ها اینو خواستم و از تو هم میخوام .... منو به اسم صدا کنید ....من یه جورایی همسنتونم ... مثلا از تو دوسال کوچکترم . همسن کوکم . فقط کوک ازم چند ماه بزرگتره ولی منو به چشم موهاش دیده حالا نمیدونم چقدر پیرم .... ته: اون مدلشه... در آینده قراره آجوما هم بشنوی .... ا.ت:؟ ته: چون دوست داره اذیت کنه یونو؟
یونتان یه گردنبند داره که نظرشو به زبان انسانا بیان میکنه .... یونتان گردنبند و میاره و میده ا.ت .... ا.ت: اینو بزارم گردنت؟ یونتان: هاپ (به معنی آره ) ا.ت: بیا .... ته : ..... یونتان : بابا ته : ناموسا من باباتم یونتان 😂 باشه من بابام ا.ت: وای چه خفنه ! یونتان : مامان ته :!!!!!!! ا.ت:!!!!!!! ا.ت یه نگاه به ته نگاه میکنه و ته یه نگاه به ا.ت ... ا.ت: این داره چی میگه . یونتان: بابا رو بغل کن . ا.ت : آقا آقا من میرم ..... یونتان: مامانی مامانیییییییییی نرووووووو وقتی ا.ت رفت تهیونگ: یونتان ! یونتان : هاپ ..... تهیونگ:...... بزن قدش بچه ..... یونتان: وات ده هل مگه این از من ناراحت نبود؟ تهیونگ: فقط دفعه بعدی انقد یهویی نه چون سکته کرد بچه .... یونتان: برو بابااااا.... یونتان رفت بدو بدو تهیونگ: هی هی ؟ دارم باهات حرف میزنما!
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!