بیوگرافی از داستانم

یه توضیح مختصر درباره‌ی داستان غمگینِ عاشق

خب داستان توی دوران مدرنه و کوسه‌ها وجود ندارن. بابای شوتو بزرگترین شرکت اسلحه سازی شرق رو داره و به همین دلیل لقب اندوور رو بهش دادن. شوتوی داستان خودشو معرفی کرد ولی بازم یه معرفی کوچیک ازش میزارم(در اسلاید بعد) راستی اندوور چهار تا بچه داره و تویا هم زنده‌اس(البته توی انیمه هم زنده بود ولی خب). تویا بچه‌ی بزرگ خانواده‌اس و شوتو کوچیک‌ترین بچه. آهان اندوور به دلایل مسخره‌ای که توی داستان متوجه میشین از تویا متنفره و محدودش میکنه ولی بازم تویا میتونه کنار خانواده‌اش باشه برعکس شوتو. چون داستان رو تغییر دادم اخلاق و رفتار شخصیت‌های انیمه هم توی داستان عوض شده(بعضیاشون). ری تودوروکی مادرشون اصرار داره که سه تا بچه داره و یکیشون رو کلاً قبول نداره(ازش متنفره و هی بهش میگفته بچه‌ی من نیستی) بله ایشون یعنی ری تودوروکی قراره یکم نقش منفی باشه.

شوتو ۲۱ سالشه، تایپش istp هست. دوتا برادر و یه خواهر بزرگتر داره و خیلی اونا رو دوست داره. از پدرش متنفره و همینطور شرکتش ولی یه دلیل داره که بره اونجا(برای دیدن یه شخص خاص). به مادرش هیچ حسی نداره نه متنفره ازش نه دوستش داره، غذای مورد علاقه‌ش سوبا‌ و تاکویاکی هست. دانشگاه یو ای میره و به هیچ‌وجه نمیتونه با همکلاسیاش سازش کنه(از بس شخصیتای رو مخی دارن) تنها دوستش میا چانه که دوسال ازش بزرگتره(در مورد میا باید یه توضیحی بدم). شوتو عاشق رنگ‌های تیره به خصوص مشکیه و همین دیگه. عکس اسلاید خانواده‌ی تودوروکیه

درباره‌ی میا یه توضیح کوچیک بدم اول اینکه میا یه جورایی خودتونید در داستان و سعی میکنین به شوتو کمک کنید دوسال بزرگترید (۲۳ سالتونه) و یه جورایی مراقبشید مثل یه خواهر (اقا میا رو با شوتو شیپ نکنید اینا مثل خواهر برادرن) اها شخصیت میا باعث میشه شوتو از تنهایی دربیاد و دوست پیدا کنه توضیح کامل درباره‌ی میارو بعدا توی یه تست جدا میگم. راستی عکس اسلاید میا هست.

اهان این رو بگم به غیر از شوتو، میدوریا و باکوگو شخصیت‌های اصلی هستند و احتمالا یکی از این دونفر با شوتو شی.پ میشن(ممکنه یهو عوض بشه و با یکی از دختر‌های داستان شی.پ بشه) بازم شما بگید کی نقش مکمل شوتو باشه(حس کارگردان بهم دست داد یهو...) اره خلاصه بگید کدومشون.

اهان درباره‌ی میدوریا و باکوگو هم یه چیزایی تغییر کرده که وقتی وارد داستان شدم میگم، فقط بدونید بابای میدوریا با خانواده‌ش هست(شخصیت باباش همینجوری توی فکر منه و به مانگا ربطی نداره). داستان یه کم غمگین و پلیسیه اگر کسی خوشش نمیاد بدونه. خب همه چیز رو گفتم فکر کنم، ممنون که تا اخر تست باهام بودید اریگاتو.