12 اسلاید صحیح/غلط توسط: )sani انتشار: 2 سال پیش 102 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
get out of my heart _
انیونگ:)به تست جدید بنده خوش اومدید:>خب...قبل از هر چیزی ازتون خواهش میکنم نگاهی به تست قبلیم بندازید...به نظرم موضوع جالبی داره ولی خب زمان انتشارش باعث شد زیاد بازدید نخوره...مرسی که تستم رو میبینید:)
داستان مورد علاقش راجع به پرنسس و شوالیه وفادارش بود.
تا قبل از اینکه برام تعریفش کنه هیچ وقت نشنیده بودمش. همیشه به آرومی داستان غم انگیزشون رو تکرار میکرد.
_توی یه جای دور...یه جای خیلی خیلی دور یه پرنسس خیلی زیبا زندگی میکرد. پرنسس همیشه به باغ داخل قصر میرفت و ساعت ها اونجا مشغول به چیدن گل های رنگارنگ میشد. پرنسس تاجی از گل سوسن درست میکرد و با گنجشک ها هم زبون میشد تا زمان بگذره و شب بشه. شب که میشد توی آلاچیق کوچیکی که ته جنگل ساخته شده بود همدیگه رو میدیدن و پرنسس تاج گل رو به سر شوالیهش میذاشت. برای مدتی شوالیه مجبور بود که از پرنسس دور بمونه پس پرنسس منتظر موند. منتظر موند و منتظر موند اما سوسن ها دیگه نمیتونستن منتظر بمونن. پرنسس به سوسن ها ملحق شد و شوالیه برای دیدنش تمام جنگل ها رو سپری کرد.
با اخم ازش پرسیدم:چرا داستان مرگ دو تا عاشق برات این قدر جالبه؟!
توی چشمام خیره شد و با لبخند گرمی زمزمه کرد: چون اون ها بالاخره بعد از مدت طولانی به همدیگه رسیدن...!
آدم گاهی میترسه...
از اتفاقات سخت و دردناکی که بعدا قراره بیفته...
نگرانه که چطور باید باهاشون برخورد کنه و از پسشون بر بیاد...
اما میدونی چی ترسناک تره؟
اونجا که اون اتفاق افتاده و ما نه نگرانیم، نه میترسیم...برامون عادی شده و دیگه اصلا وحشتناک نیست...
دنبال چیزی میگشت که محبوبش را توصیف کند.
پس دید؛ تمام عکس ها را دید ولی هیچکدام به خوبی چشم های مشکی رنگش را بازتاب نمیدادند.
پس خواند؛ تمام کتاب ها را خواند؛ اما جملات آنها نمیتوانستند دست های ظریفش را وصف کنند.
تصمیم گرفت بکشد، نقاشی های زیبایی کشید اما نمیشد صدای دلنواز او را از پشت رنگ های روی بوم شنید.
پس نوشت...
نوشت از چشم های به رنگ شبش...
نوشت از دست های مثل ابریشم ظریفش...
نوشت از صدای او که مانند آواز میماند...
نوشت از روبان کرمی رنگش که با آن گیسوان قهوه ایش را میبست...
از نوشته هایش راضی بود. کلماتی که نوشته بود، به خوبی او را توصیف میکردند
_از دیدن من متعجب هستید والاحضرت؟
_البته،اعلیحضرتا!
_چطور البته؟ما دوستان قدیمی هستیم، والاحضرت. تا آنجا که یادم می آید دوستان خیلی قدیمی هستیم. چرا از دیدن من تعجب کرده اید؟
با خود فکر کردم:_آری. راست میگویید ناپلئون. ما دوستانی قدیمی بودیم و من صدای تو را با هر تپش قلبم میشنیدم.
تو اون شکوفه هایی هستی که روی کالبد بی جون من شروع به رشد کردن و سعی دارن بهم زندگی ببخشن.
ولی معشوق من،
مهم نیست چند تا بهار دیگه بگذره...
روحم خیلی وقته راه برگشتن به بدنش رو گم کرده...
تو فرشته خدا بودی.
ما بین زمین و آسمون گذرمون به همدیگه خورد و عشقی ممنوعه شکل گرفت.
تو در عوض به زمین اومدن بالهات رو از دست دادی، من برای به آسمون اومدن جسمم رو از دست دادم..!
ما با هم فرق داشتیم اوژنی..
من باد زمزمهگر شب بودم... تو ماه زندگی بخش آسمون.
من توی رگ هام تاریکی جریان داشت... تو گونه هایی به رنگ رز داشتی.
من هیولایی بودم که رویاهای بچه هارو میدزدید و تو اون بچه معصومی بودی که حتی با وجود قیافه ترسناکم؛ بهم لبخند میزدی و با آرامش توی آغوشم میخوابیدی.
نمیخواستم بهت آسیبی برسونم.
اگر کنارم میموندی میشکستی اوژنی...!
پس ازت دور شدم اوژنی کوچولوی من.
من نمیخواستم تو هم مثل من سرما توی بدنت رخنه کنه...
_یه افسانه قشنگ هست که میگه:با گریهٔ یه عاشق، گل های نرگس جوونه میزنن.
لبخند زد و با کشیدن دستش روی سر دختر گفت:+هر اشک یه داستان نهفته داره. آدما حرفایی که نمیتونستن بزنن رو با اشک هاشون میگن.
_پس حواست هست دیگه؟هر جایی که یه گل نرگس دیدی ازش داستانش رو بپرس. شاید یکی از اونا هم حرفی از طرف من برای گفتن داشته باشه.
من توی ذهنم هزار بار به یه حرف فکر میکنم تا آخر سر تصمیمم رو بگیرم که دهنم رو باز کنم یا نه.
مرگ هیچوقت قرار نیست پایان ما باشه...من بارون میشم و باهات گریه میکنم...من پیچک میشم و باهم همخونه میشیم...من نسیم صبحگاه میشم و موهات رو نوازش میکنم...من برگ خزون میشم و روی سرت فرود میام...من همیشه کنارت خواهم بود ماهِ کوچولو.
خبببب...به انتهای تست خوش اومدید:)امیدوارم لذت برده باشید و اینکه یه چیزی رو هم بگم...من قبلا یه کانال توی ایتا داشتم...اینارو اول اونجا گذاشتم و بعد که پاک شدن تصمیم گرفتم اینجا بذارمشون و کپی نکردم...خب..خدانگهدارتون:>
12 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
پایان فوران انرژی😂💔
🤣🫂🫂🫂🫂🫂الهیییی کیوت لامصب
هاییی🌚🌱
تولدتتت مبارککک باشهه. امیدوارم همیشه شاد و سلامت باشی🦥🌹🎂🎈
مرسی که تبریک گفتیییی مچکزمممم🫂🫂
🌚💕
سلامم ^^❤
تولدت مبارک باشهه ^^💕
امیدوارم به همه ی ارزو های قشنگت برسیی ^^❤
سلامممم🥲🫂🫂🫂🫂
مرسیییییی🥲🫂🫂🫂
همچنین توووودیسنسپسنیمی خیلی مچکزممممممیمسخستستسنسخخش
مرسیی ^^❤
🫂🫂🫂
راستی از بیوت پیداست که مانهوا میخونی، منم مانهوا خیلی دوست دارمممم
مانهوا مورد علاقت کدومه؟
وایی چه خوبب ^^❤
اضافه در ناول خودم و مرگ تنها پایان برای شرور هاست ^^❤
مانهوای مورد علاقه ی تو چیه ^^❤ ؟
تعریفشون رو خیلی شنیدممم احتمالا قبل تموم شدن امتحانام بخونمشون
مانهوا مراقب شرارت باش مورد علاقمه واقعا خیلی دوسش داشتم
و من خواهر مرد مایوس شدم
فکر نکنم اسمش دقیقا این باشه چون ترجمه درستی نداشت ولی خدااا بود😂
وایی ارهه منم خوندمش خیلییی قشنگهه ^^❤
❤❤❤
همون که برادره با یه شیطون قرارداد بسته بود و شیطونه با راشل بازی میکرد 😂؟
این دوتا مانهوا>>
🤣 یادم نیست شیطونه با راشل بازی کرده باشه ولی خود خودشه، دختره هم مو سبز بود ولی اسمش رو یادم نیست که راشل بود یا نه
❤❤❤
( ◜‿◝ )♡
آنیونگ...تولدتمبارک:)💕
انیووووونگ، مرسییییی🥲🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂
تولدت مبارک♡
مرسییییییی:_)))))
ولی چقد بچه های تستچی مهربونن
مرسیییی صحصمسننسمسخس نمیدونم چطور تشکر کنم
:>♡♡♡♡
🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂
♡♡
تولدت مبارکککککککککککککککککک همتایپم 🎂🥳🎈
کادوتو گذاشتم اونجا 👇
🎁: لایک شدن همه تستات 🥳 (ممکنه بعضی هارو نتونم چون تستات زیادن
مرسییی همتایپ عزیززززز
چقد خوبییی تووو:_)
مرسیییی واقعا نمیخواست زحمت بکشییی
منم تستاتو لایک میکنمممم👍🫂🫂🫂
سلام تولدت مبارک باشه 🎉🎂🥳 دوست من
سلامممممم🥲🥲🥲🥲🥲🥲مرسیییییییی واقعا، نمیدونم چطور نشون بدم چقدر خوشحالم
🫂🫂🫂
های
منو یادته؟؟ಥ_ಥ
سلاممممممممممممممم
خرغلامممممم
اتفاقا یادت بودم قبلااااااااا
چه خبرا خوبییییی؟
مگه میشه تو رو یادم نباشههههه
فقط یادم نبود که قبلا صحبت کرده بودیم باهممممممم، معذرت میخواممممم
سلاممممممممممممممممممم
خوبم مرسی
به چند نفر که میشناختمشون پیام دادم بعد حدودا 5،6 ماه اومدم تستچی
به جینهو و کماندو و ی چن نفر دیگه پیام دادم یاه
چه خبررر
چرا اکانتای دیگت رو پیدا نمیکنم ؟ಥ‿ಥ
ایجانننن
همه شان به chokh رفتنಥ_ಥ
بجز این و یکی دیگه که توش تست ام بی تی آی میذاشت یه مدت
ای لیدم، چرا پسسسسس
پروفت قشنگههه
یادمه بمولا
مهم نی باووو
میدانم
چخبرااا خوبی خودت
اومدم به تستای سانیم سر بزنم🥲 ببخشید که دیر به دیر میام
اسلاید 11>>>>
فدای سرتتتتتت منم نبودم خب، من البته سر زدم قبلا ولی بازم دیر بودهه معذرت بمولا
(سریع زدن گزینه ها برای رسیدن به اسلاید یازده)
دیدمشش و لطف داریییی:_)
안녕 ^^
:_)شدوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
خوبیییی؟دلم برات تنگ شده بود🥲🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂🫂
شدو، حالت خوبه؟حس میکنم از نظر روحی ناراحتی...
خوبم فقط....
امتحانا زیادهههه🥲🖤
منم دلم تنگ صده بودددد🦫🫂💜
چخبرررررر؟
:_)میدونم داششش، سخته امتحانا واقعا...ادمو پیر میکنه
ببخشید اینقد دیر اومدممم:_))))
🫂🫂🫂🫂🫂🫂سلامتیییی، تو چخبر😂
سلامتی
دارم با d-day میم.یرم و زنده میشم😂🖤💜
🤣😔حقققق مینوازیییی، آمیگدالا هم خیلییی خوب بود