
بشدتپیشنهادی🦖🦦
فهمیدم شوهرم با یه دختری تو فیس بوک پی ام بازی میکنه،دختره هم اسم خودشو گذاشته (پروانه طلایی) پی ام هاشونو چک کردم دیدم به همدیگه حرفهای قشنگ و عاشقانه میزنن و قرار ازدواج گذاشتن.شوهرمم تو فیس اسم خودشو گذاشته بود(پسر دنیا دیده)یه فکری تو سرم زد که ازش انتقام بگیرم،رفتم تو فیس بوک برای خودم اشتراک درست کردم و اسم خودمو گذاشتم(ابو القعقاع) رفتم پیویش و همش متن و فیلم های تر*سناک درباره ق*تل و آت*یش زدن آدم*ها و گرد*ن ز*دن و... فرستادم براش و پشتشم یه متن فرستادم نوشتم: این دختر که اسمش پروانه طلایی هست، زن منه و من از دارو دسته داع**ش هستم و همه چی در موردت میدونم،اسمش و اسم مادرش و اسم همه خواهر برادراش و کجا ساکنه کجا کار میکنه رو بهش گفتم، و آخر حرفام بهش گفتم به خدا قسم اگه تو رو دوباره تو فیس بوک ببینم گر*دنتو در جا مثل ش*اه میزنم فقط امتحان کن بچه ننه. خلاصه روز بعد دیدم صورتش زرد و سرخ شده و از خونه اصلا بیرون نمیرفت، فیس بوک، وات، اینستاگرام و بقیه برنامه های چت رو هم حذف کرد و یه گوشی ساده خرید، هر چند دقیقه هم میره و میاد تو پذیرایی خونمون و میگه اذان عصر کی میگن. خدا شاهده هدایتش کردم.👍🏼👏🏼
-هر دفعه که سکانس های صحنه دار فیلم ها میاد مامانم یجوری نگام میکنه انگار من کارگردانم +مامان من یجوری نگا میکنه انگار من بازیگرشم
سلام رفتیم یه روستا، مهمون یکی از دوستای پدرم بودیم که تو تهران یه خونه رویایی داشت ما هم به امید اینکه خونه توی روستاش هم خوبه رفتیم از در که وارد شدیم دیدیم یه خونه کوچیکه که سقفش تنه درخت بود اول رفتیم تو مود اینکه خوبه و زندگی طبیعیه، تا وقت شام که سفره پهن بود و غذا میخوردیم که یهو یه چی آویزون شد بعد خیلی زود افتاد تو سفره یه مار زنگی وحشتناک بود، ما همه سکته کردیم، مادر صاحب خونه با یه بیل همون تو سفر کشتش سرشم له کرد مامانمم وسواسی تا فردای اون روز هیچی نخورد اونا هم سفره رو نشستن تا اینکه بعد شام مامانم داداشم رو برد دستشویی اونجام یه عقرب دیدن😐😂دیگه مامانم خودشو زد به مریضی نیم ساعت بعدش حرکت کردیم به سمت تهران😂
سلام من دخترم ۲۴سالمه چن سال پیش خونه تنها بودم تلفن رو برداشتم یه شماره الکی گرفتم یه خانم برداشت، سریع گفتم بچتون مُرده من کشتمش😎 هیچی آقا از قضا اون خانواده روز قبلش بچشونو گم کرده بودن و کل طایفشون خونه اونا بودن و بااین حرف من عذا دار شدن🥲😔یک هفته ای طول کشید تا ثابت کنیم که باباااا یه بچه احمق این کارو کرده و شیطنت بوده خلاصه که خیلی بدشانسم 😩امیدوارم اون بچه پیداشده باشه تا الان و حالشم خوب باشه
دیروز خواهر کوچیکم بهم گفت آبجی مامان بابات نمیان تورو ببرن تا کی میخوای پیش ما زندگی کنی😐😂
من همیشه شبا ساعت سه چار بیدار میشم درس میخونم بعدش دیشب گوشیم شارژ نداشت به بابام گفتم بیدارم کنه، خلاصه خوابیدم وخواب دیدم که من تو یه اتاقیم تو این اتاق هیچکس نباید وارد شه و حق ورود نداره، تو همین حین توی واقعیت بابام که میاد بیدارم کنه، صدام که میزنه، من فک کرده بودم تو خوابم، با داد بهش گفتم برو گمشو بیرون از اتاق، درم ببند😂😐 صبح ما بیدار شدیم، دیدیم بابام قهره😐😂 هر چی گفتم ننه ت خوب بابات خوب، خواب میدیدم، گفت نه. خلاصه که ریدم تو هر چی خواب دیدنه، هنوز باهام قهره👌😐
من شنیده بودم که وقتی جن میاد سروقتت یه سنگینی رو احساس میکنی تا این که یه شب من تو حال خونه خوابیده بودم نصف شبی یهو یه فشار خیلی سنگینیو رو سرم احساس کردم چشمامو که باز کردم دیدم یه چیز سفید از رو سرم رد شد آقا من تا صبح از ترس ،زیر پتو بودم عرق ریختم ،صبح که داشتیم همگی صبحونه میخوردیم ب مامانم گفتم دیدین گفتم خونه جن داره باور نمیکردین دیشب دیدمش، اینو که گفتم داداش بزرگم قند تو گلوش گیر کردو گفت بابا اون من بودم داشتم از دستشویی برمیگشتم ندیدمت جفت پا اومدم رو سرت، و زود رد شدم که نفهمی😐😂 ولی حس میکنم دروغ میگه،انگیزه قتل داشته،آخه جفت پاااا؟؟؟؟؟😐
سلام به همگی❤ ۴۰سالمه،روز جشن عقدم ،آرایشگرم خواهرشوهرم بود،اونم تو خونه مادرشوهرم،ماشین عروس هم واسم تزئین نکرده بودن😐همه هول و بدوبدو سوار ماشین ها میشدن تا برن، نگو منو😐 خواهرشوهرمو جا گذاشته بودن رفته بودن خونه ما،واسه جشن عقدم😐😂حالا خواهر شوهرو به درک، منووو؟ من؟ من خود عروسم😐😂 خلاصه که شب حنابندون وعروسی یادشون رفت به من شام بدن، قشنگ معلوم بود که سر راهی ،چیزی بودم😐😂
لام پسرم ۲۰ طاهام اعتراف میکنم یه سری اینستای یه دخترو رو هک کردم برای یکی از رفقام (رفیقم قول داده بود فقط پستاش رو پاک کنه ولی تو حسابش یه غلط دیگه کرد که شد بره (خواستگاری دختره )) خدا ببخشه منو دختر هر وقت منو میبینه تشکر نیکنه بابت هک اینستاش که باعث ازدواجشون شدم😂😂😂
یبار خواب دیدم شوهر رفته زیر تریلی ۱۸ چرخ با جیغ از خواب بیدار شدم خودمو به اونور و اینور میزدم بعدش یکم فکر کردم ګفتم که من که ازدواج نکردم بعد یه مدت که اروم شدم یادم اومد من پسرم😃🤣
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
اس دو.. خدارو شکر تو رشت مار سمی نداریم اگه هم باشه ازین کوچولو هاس اسمش کر روفه نیش نمیزنه و عقربه نداریم کلا راحتیم
فقط آخری😅🤣
فقط اس اخر
واعاییی اس اخررر😂😂
اسلاید دوممم میسازییی؟
واوووووو اس اولوووو 😂😂😐
اخری اب انگور زیاد خورده🤡
سرطان گرفتم😐💔
وایییییی اس 4 و 10🤣🤣
فقد اس۷واخریه
تستت عالی بید💜🖇
اس ۱۰😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂