لاریت وودبرن...تنها دختر دوک رافائل و همسرش آماندا...دختری که فقط مهره ی شطرنجی برای ولیعهد کردن برادر کوچکترش بود.برای برادرش هر کار میکرد تا توجهش را جمع کند.اینطوری خودش را بالا میکشید....حتی اگر برادرش فقط از او به خاطر مزه ی یک چای تشکر میکرد لاریت مورد توجه خانواده قرار میگرفت.
___________________
کریس(برادر لاریت): لاریت وودبرن...راسته که تو مادر رو یعنی آماندا وودبرن رو به قتل رسوندی؟ ...درسته...حتی اگه مادرم رو نکشته باشم بازم به خاطر برادر کلی ادم رو به بدبختی کشوندم.اگه فرصت دوباره ای داشتم حتما ازشون عذر خواهی میکردم...ولی الان خیلی دیره.از همون اول برادر لیاقت دوک شدن رو نداشت...ولی الان برادر دست برتر رو داره.پس فک کنم زندگیم تمومه...لاریت:هاهاها....آره خب معلومه که من کشتمش.فک میکنی اگه نمیکشتمش الان اینجا بودم؟واقعا که بدون من احمقی بیش نیستی...کریس داد زد:چطور جرعت میکنی؟من تو رو محکوم به اعدام میکنم و نام خانوادگی وودبرن رو ازت میگیرم....ببریدش....
___________________
کریس:هم اکنون مراسم اعدام رو آغاز میکنیم.رو سرم کیسه کشیدن...هیچی رو نمیبینم. از توی سوراخ های ریز کیسه ای که روی سرم کشیده بودن نیشخند کریس رو دیدم که این باعث شد خشم توی بند بند وجودم شعله ور شه. خدایا آرزو میکنم بتونم این زندگی خفت بار رو جبران کنم...میخوام دوباره زندگی کنم و از برادر.....نه از کریس انتقام بگیرم...دلم میخواد برگردم به اون زمان که ورق هنوز برنگشته بود.دلم میخواد دست برتر رو داشته باشم . فقط انتقام توی وجودم میجوشید...کریس:بکشیدش... ...تقققق...
چقدر گرمه....یعنی اینجا بهشته؟پس چرا همه جا تاریکه؟حس گرمی دارم...اینجا کجاست؟
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
8 لایک
سلام من منشی بانک هستم
ما تو تستچی یه بانک داریم که در اکانت کاربر (رئیس بانک) هست
ما پولتون رو براتون پس انداز میکنیم و وام هم بهتون میدیم تا چیزی که دوست دارید رو بخرید
هر هفته قرعه کشی داریم همراه با یه جایزه عاالییی 5000 امتیاز🤑
جهت سوال های بیشتر به اکانت من مراجعه کنید
عالی بود آبجی خوشگلم
مرسی قلبم🥺❤