خب اینم پارت دوم
فردای اون روز داشتم به سمت محل کارم میرفتم که جیمین رو دیدم
ا/ت:سلام
جیمین :سلام
حیمین :اگه داری میری سرکار برسونمت
ا/ت:نه ممنون 😊
جیمین :سوار شو دیگه 😐
ا/ت باشه 😬
بعد من رسیدم و از جیمین تشکر کردم و رفتم سمت در با خودم فکر میکردم که جیمین چه مرد خوبیه انگار یه حسایی بهش داشتم که یهو ........
7 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
داستانت عالی بود ولی من یه ماه که منتظرم لطفا پارت بعدی رو زودتر بزار
خیلی خیلی کممینویسی😐
❤عالی ❤
عالیهه فن فیکتو ادامه بدههه کارت حرف نداره موچی کوچولو💜💜💜💜