5 اسلاید صحیح/غلط توسط: ^kazoco^ انتشار: 2 سال پیش 60 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
آنیو گایز:)) ραɾƭ²⁴⤵ راستی میخواستم تکپارتی بزارم..از سهون عضو اکسو..مایل میباشین¿
کاورمون•-•
@کدوممممم گوسفندی بوددد(داد).یونگی:بگیر بکپ بابا اسکل@یااا هیونگگگ+من بودم.. به جبران کار دیشبت@هنننن. جین:الله و اکبر مگه دیشب چیکار کردیننن بفرما میگم اینا پسرای من نیستننن. جونگکوک:جینهیونگ چندسالته؟جین:نامجون کنار دستته خفش میکنی یا بیام خفش کنم. نامجون:اروم باش هیونگگ خدایا صبر صگ بده. هوسوک:دیوونه خونس. یونگی:توام یکیشونی. جیمین:ودف+یااا بسههه کوک اون تلویزیون کوفتیو روشن کن ببینم ویلیام زنده به گور شده چی سرش اومد. جونگکوک:اونو که دیشب پاره کردی رفت نونا+میزنمت صدا بز بدیا. جونگکوک:یا حضرت شیرموز .بالاخره نامجون تلویزیونو روشن کرد با چیزی که پخش کرد پوزخند صدا داری زدم._من الان کنار عمارت ویلیام شارپ یکی از سردسته های باند مافیای نیویورک هستم که نیمه های شب دیشب به طرز وحشتناکی به قتل رسیده..جنازه چاقو خورده خود ویلیام شارپ توی خونش پیدا شد و همینطور چند نفر از اعضای باند و جنازه همه خدمتکارها توی اتاقی پیدا شد اما متاسفانه چند نفر همه مدارک رو جمع کردن و فرار کردن خبرش از ساعت ⁶صبح پخش شده و اینجا پر از خبرنگار های دیگه هست اما هنوز از اینکه چه کسی اونو به قتل رسونده هیچ اطلاعی نیست بعضی از خبرگزاری ها میگن که کار بلک سوان (قو سیاه/Black swan) بوده اما هیچ نتیجه قطعی نیست..بنگچان هستم خبرنگار اعزامی فاکس نیوز (Fox News) نیویورک.(خبگایزالانفهمیدینکهعلامتهاچطوریه←ریچل+وتهیونگ@وبنگچان_ بقیههمهبهاسمهستن)
جیمین تیوی رو خاموش کرد. یونگی:موهاشم رنگ کرده بود شبیه جوجه رنگی شده بود،خیبیر نیگیر اعزیمی فیکس نیوز(خبرنگار اعزامی فاکس نیوز). تهیونگ:بهش میومد که هیونگ. یونگی:توحرف نزن پاشو برو صورتتو بشور نکبت اول صبحی امیدمو از دست دادم با این قیافت. هوسوک:خودم امیدت میشم شوگااا. یونگی:کم کم دارم به این نتیجه میرسم عقلم ازتون بیشتره. به حرفاشون میخندیدم که با صدای بلند داد زدم+خبببب کار اینم تموم شد میخوام بدونم نفر بعدی کیههه.جین:من مادر نمونه رو با کیا درانداختی خدایا. جونگکوک:مامان گشنمه.جین:مامانو کوفت..بیخود پاشو برو یه چیزی بخور. جونگکوک:شکمم هوای دستپخت جین هیونگشو کرده. جین:غلط کرد. جونگکوک چشماشو گرد و درشت کرده بود واسه اینکه دل هیونگشو نرم کنه اخر سر جین هوفی کشید و راضی شد،غرغر کنان سمت آشپزخونه رفت و همه خدمتکارا رو انداخت بیرون و کوکیم با لبخند پیروزمندانهای داشت به جیمین نگاه میکرد.هوسوک:شما دوتا چرا همو اینطوری نگاه میکنین؟.جونگکوک:ماا...جیمین:نمیشه بگیم.جونگکوک:چرا میشه ما سر..جیمین:نههه نمیشه کوکک هیونگ پوستمونو میکنه.جونگکوک:تو رو شاید ولی منو نه من دنسنگ کوچیکشم..جیمین:یعنی حاضری جیمین هیونگت از دست جین کتک بخوره. جونگکوک:اگه به نفعم باشه صد درصد.[قیافهکوکهمچینشیطونومظلوم↑]
نامجون:میشه بگین چه خبره؟؟.جونگکوک:خب هیونگ ما سر جین هیونگ شرط بستیم جیمین گفت اگه راضیش کنی غذا درست کنه واست یه کارتن شیرموز و شیرکاکائو میگیرم.یونگی:هوشمندانه بودولی هنوز یاد نگرفتین اشکال نداره خودم آموزشتون میدم.صدای داد جین از آشپزخونه بلند شد و با تابه صورتی که دستش بود جلومون ظاهر شد. جین:که سر من شرط بندی میکنین ها؟؟. جیمین و کوک بزور آب دهنشونو قورت دادن جونگکوک:جیمین بود هیونگ. جیمین:نهه هیونگ بخدا خودش پیشنهاد داددد. جین:فرقی نداره الان حساب دوتاتونو باهم میرسم که دعوا نباشه وایسین.کوک همونطور که دور خونه میدویید میگفت. جونگکوک:مگه من دنسنگتت نیستممم با ملایمت رفتار کننن. جین:با ملایمت تابه رو میکوبم تو سرتت وایسااا.......توی اتاقم مشغول کتاب خوندن بودم که صدای تقه در اومد.خدمتکار:خانوم وقت ناهار شده آقای کیم گفتن صداتون کنم+باشه.کتابو بستم و از اتاق بیرون اومدم شاید واقعا جمله کتاب واسه من گفته شده بود:زندگی که با ناراحتی و فکر کردن به آینده بگذرد چه شیرینی دارد شاید اگر کمی تامل کنیم آینده و حال روشن تری داشته باشیم.[قیافههمچینمظلومموچیدربرابرجینکهباشکستمواجهشد↑بلهقربونشممیریم]
اما من توی تاریکی خودم راحتم کتابم چرت گفت هوف با نزدیک شدنم به آشپزخونه بازم صدای غرغر کردن جین میومد و بحث کوک و تهیونگ با رفتنم به سر میز نگاه همه سمتم چرخید و سکوت کردن..چشون شد یهو نشستم چشم چرخوندم نامجون نبود.+نامی کجاست؟. جین:تو لپتاپشه. جیمین:شانس بیاره نزنه داغونش کنه.بعد چند لحظه بعد نامجون هم اومد و مشغول غذا خوردن شدیم طبق خواسته کوک،جین دوکبوگی درست کرده بود که زیاد با مزاج من سازگار نبود اما بخاطر اینکه ناراحت نشه یکم خوردم و با زور آب پایین دادم. جین:عااریچل دوست نداری؟+ها..نه اوپا میخورم فقط گشنه نیستم. یونگی:غیر مستقیمِ خوشم نمیاد جمعش کن. نامجون:اگوست دییی. یونگی:کوفت+نه اوپا جدی میگم دستپخت جین حرف نداره. جین:دختر خودمه!. جونگکوک:اهم هیونگ خیلی خوشمزست ماچ بهت.جین پشت چشمی نازک کرد و از کنار چشم به کوکی نگاه کرد. جین:نوش جونت..بخور کم حرف بزن.جیمین بزور جلوی خودشو گرفته بود که نخنده،بعد تموم شدن غذا خواستم پاشم اما تهیونگ که روبهروم نشسته بود دستمو گرفت و نزاشت با تعجب نگاش کردم با چشماش بهم فهموند که بشینم،جین به خدمتکارا گفت که ظرفارو جمع کنن و بعدش نگاه همشون جدی شد منتظر این بودم بفهمم موضوع چیه که تهیونگ لب باز کرد...
5 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
10 لایک
*منی که در انتظار تکپارتی از سهونم*
ببین حتی اگه حمایت نکردن هم داستانتو بزار چون بعضی ها هستن که خیلی دوسش دارن و وقتی ادامه نمیدی ناراحت میشن. فهمیدی؟
منتظرررررر
من منتظرممممممم
مثل همیشه گود بود❤
ای بابا حقیقتش من چندروزه تستچیم باز نمیه نمیشد خوند داستان زیبایت را*این جانب از کنجکاوی جون به لب شدا* :)♡
سلام من منشی بانک هستم
ما تو تستچی یه بانک داریم که در اکانت کاربر (رئیس بانک) هست
ما پولتون رو براتون پس انداز میکنیم و وام هم بهتون میدیم تا چیزی که دوست دارید رو بخرید
هر هفته قرعه کشی داریم همراه با یه جایزه عاالییی 5000 امتیاز🤑
جهت سوال های بیشتر به اکانت من مراجعه کنید