
دیگه دلم سوخت گفتم پارت جدید رو بزارم . ولی پارت ۶ احتمالا واقعا میره برای یه قرن دیگه😁 داستانم قشنگه؟ از یک تا ده چه نمره ای بهش میدید؟
که خوردم زمین. فکر کنم ستون فقراتم نصف شد. آروم چشمامو که از ترس بسته بودم باز کردم و به جیمینی که چهرهاش داشت از خنده منفجر میشهد اما سعی در پنهان کردنش داشت خیره شدم.با حرص نگاهی بهش انداختم و آروم بلند شدم. _ خب خانم کیم کاری داشتین؟ + راستش..من..خب _ البته عاقبت فالگوش وایسادن هم همینه دیگه. نگا نگا چقدر پروعه؟! نزاشت حرفم تموم بشه . + کی گفته من فالگوش ایسادم. اصلا.... داشتم رد میشدم.... ولی شما باید به عاقبت بلند خندیدن فکر کنید! که صداتون تا دو محله اونور تر هم میره. پوزخندی زد و بدون حرفی با حالت خاصی نگام کرد. خوب فهمیدم منظورش چیه. یعنی بیا توهم عاشقام شدی. شیطونه میگه بزنم با دیوار یکی بشه. بدون هیچی حرفی با حرص پشت چشمی براش نازک کردم و به طبقه پایین رفتم.
یه چند تا مشتری مشغول دیدن نقاشی ها بودن. بی حوصله به سمت مبلی که گوشه سالن بود و میزی هم جلوش بود رفتم و نشستم. خدایا! تو خونه میخوابیدم بهتر بود! آخه من اینجا چیکار کنم. این پارک هم مریضه. الکی به من میگه برای اینکه ثابت کنی تنبل نیستی پاشو بیا اینجا . آخه یکی نیست بگه......اوف اصلا ولش کن. به آقای آبدارچی که اونجا بود گفتم برام یه فنجون کاپوچینو بیاره. همینجوری مشغول تماشای در و دیوار بودم که برام کاپوچینو رو آوردن. فنجون برداشتم و به سمت دهنم برد. همون لحظه دختری وارد سالن شد. تیپش معمولی و ساده بود . موهای کوتاهی داشت و قدش تقریبا ۱۶۰ و سفید رو بود. جرعه ای از کاپوچینو رو نوشیدم که با صدا زدن دختره توسط صدایی آشنا که متعلق به جیمین بود و داغی کاپوچینو به سرفه افتادم. قشنگ احساس کردم دارم خفه میشم. چند بار سرفه کردم که یه خانمی به سمتم اومد وآروم حالمو پرسیدم.
بعد از چند دقیقه یه ذره حالم بهتر شد. میتونستم سرخی چهره ام رو تشخیص بدم. وای خدا لعنتتون نکنه! مردم و زنده شدم! بعد از اینکه فهمیدن حالم خوبه ازم دور شدن. این کی بود؟ نکنه نامزدشه؟! یا اصلا شاید خواهرشه. یا اصلا..... ای بابا به من چه! حوصلم نمیرسه. از جام بلند شد و به سمت اتاقم رفتم. رو صندلی نشستم و مشغول گشت زدن تو فضای مجازی شدم.~~~~~ نگاهی به ساعت کردم ساعت ۲ بود. شاید باید میرفتم خونه ناهار میخوردم دارم از گشنگی میمیرم. از اتاق بیرون رفتم که صدای مکالمه جیمین با مشتری رو شنیدم چند قدم ار پله ها پایین رفتم مشتری که مردی میانسال بود و بهش میخورد ۵۰ و خورده ای سالش باشه، گفت: میتونم بپرسم نقاش این تابلو کی هستش. با صدای رسا جواب دادم: من هستم. همون لحظه نگاهم رو به جیمین و همون دختره که بغلش وایساده بودن دادم و خنثی نگاهشون کرد. از پله پایین رفتم و آروم به ستمشون قدم برداشتم: من این تابلو رو کشیدم.
مرد: واو....این بین نظیره . اصلا توقع نداشتم همچین خانم جوانی رو ببینم. مرد: میتونم اسمتون رو بپرسم؟ و دستشو به سمت دراز کرد + کیم جه هوآ هستم. خوشبختم مرد: همچنین. من برای اولین بار بود که به اینجا میومدم ولی احتمالا از این به بعد هر زمان که وقت آزاد داشته باشم میام. به نظرم شما واقعا با استعدادید. لبخندی زدم و آروم تشکر کردم+ ممنونم. مرد: خوشحال شدم از دیدارتون. با اجازه. در جواب سری تکون دادم و مرد دور شد. نگاهی به پارک و همون دختره که دوست دارم اسمشو بدونم انداختم. اخ قیافش دیدنیه! قشنگ معلومه که داره فکر میکنه این همون جه هوآ خل و مشنگه؟ بله آقای پارک چی فکر کردی! فکر کردی فقط خودت بلدی جدی باشی. تو دلم براش زبون درازی و کردم و بهش گفتم + من میرم. فعلا. و بدون دادن اجازه برای حرف زدن از بغلشون رد شدم و از گالری خارج شدم
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
😎😎😎😎😎
میدونی .. 10000 از10
عالییی
معلومه که خیلی قشنگه
لطفا پارت بعدی رو زود بزار
اینطوری ز.ج.ر میکشم تا پارت بعدی بیاد
معلومه ¹⁰:)
توروخدا زود به زود بزار میسی:_) ♡
ممنونم
اگر بتونم حتما
میسی♡♡
های کیوتی ۰_۰🫐
من یک بستنی فروشی و رستوران تازه تاسیس دارم🫐
برای اومدن به رستوران و بستنی فروشیم به نظرسنجی هام سر بزن ۰_۰🫐
کلی غذا و نوشیدنی ها و بستنی های کیوت داریم ۰_۰🫐
________________________________________
به کارمند نیاز ندارم
ساری برای تبلیغ ۰_۰🫐
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
فالوم کنید بک میدم ۰_۰🍨
۱۱ میدم🗿🤚
😍🤍
خیلی زیباااا اره دیگه کرم بریز صد سال دیگه پارت بعدی بزار افریننن🥲🫂
😁