ناظر جان میشه منتشر کولی؟ 🤧🥺
(خب پارت پیش فلش بکمو تموم نکردم الان میگم:پایان فلش بک😁)(ساعت ۱۰ صبح): مرینت: ادرین پاشو دیگه. هیچ عکس العملی نشون نداد😔مرینت: ترخدا پاشو الان دیگه مامان و باباتم رسیدن من باید برم بیرونتا اونابیان، نگاه کن اونا پشت شیشه دارن منو تو رو میبینن...خیلی خب باشه من میرم امید وارم یه روز دست از لجبازی برداری. رفتم بیرون و بعد ادرینا رفت و بعد سونیا و بعد اقای اگراست و وقتی که نوبت خانم امیلی شد داستانمون ترسناک شد... امیلی: من میرم تو. وقتی که رفتم تو تنها کاری که کردم اشک ریختن و بغل کردنش بود و بعد یک ربع وقتی که خواستم بیرون بیام سرش رو بوسیدم(ناظر جان اینا مادر و پسرنا) و وقتی که گفتم خدافظ یهو در عرض دو ثانیه یه صدای گوش خراشی به گوشم رسید و روی اون مانیتور رو نگاه کردم دیگه مثل قبل بالا و پایین نمیرفت(منظورش همون مانیتوراس که واسه ی اینه که باهاش ببینن نبض بیمار میزنه یا نه) دکترا اومدن و بردنش تو اتاق عمل(فک کنم دیگه خیلی دارم هندیش میکنم مگه نه؟😁ولی تازه اولشه...مطمعا باشین توی این پارت همه منو بخواطر یه اسلاید که توی چند اسلاید بعدی میاد پ**ا**ر**ه میکنین😁 ادرینتی های عزیز تازه اولشه خودتونو سفت بچسبین که اگه نچسبین اشکتونو در میارم😁)
(الان ادرین تو اتاق عمله): دکتر: شکر رو اماده کنین. پرستار: چشم. دکتر: ۳۰۰کنینش(مقدار نیرو ی شکر رو میگه که فک کنم تا ۱۰۰۰ پیشتر نباشه ) دکتر: جواب نداد ۴۰۰کنین...... عجله کنین داریم بیمارو از دست میدیم۶۰۰کنین(بچه ها الان ادرین توی یه دنیایه بین م*ر*گ و زندگی و میخوایم ببینسم این چند دیقه چی میشه...راستی خاله ی ادرین یعنی املی م*ر*د*ه ولی فیلیکس زنده هست) ادرین: من توی جنگل چیکار میکنم؟ خاله شما چرا اینجایین؟ املی: وقت ندارم توضیح بدم ادرین فقط در این حد میگم که تو باید برگردی، مرینت منتظرته تازه برای تو خیلی زوده اومدن به اینجا زود باش یا الان یا هیچ وقت... بهم اعتماد کن من نتونستم زود برم و دیر کردمو حالا هم مجبورم اینجا بمونم زود باش، برو... ادرین: اخه چطوری برم؟
دکتر اومد بیرون: تسلیت میگم 😔😔😔 مرینت: چ... چی؟ خشگم زده بود که یهو به خودم اومدم. مرینت: ترخدا هنوز شانس داریم یه بار دیگه امتحان کنید. دکتر: اما. مرینت: لطفا. دکتر: باشه. از پشت شیشه نگاش میکردم با شوک اول بلند نشد پس گفتم: ادرین اگه صدامو میشنوی میخواستم بهت بگم که اگه ب. م. ی. ر. ی خودم می ک. ش. م. ت(دیالوگ ونزدی😂) که یهو با شوک بعد حرف من بهوش اومد. امیلی: مرینت ممنونم اگه تو نبودی اون دکتر دست از کارش بر میداشت. و بعد بغلم کرد مرینت: خواهش میکنم و اینکه متاسفم برای اتفاقی که برای ادرین افتاد. خانم امیلی منو کشوند تو حیاط و گفت: خوب گوش کن مرینت، تو تقصیری نداری اون خوده ادرین بود که افتاد قبول دارم ادرینا یکم باهات بد رفتاری کرد اما ازت خواهش میکنم هم من و هم گابریل و ادرینا و سونیا رو ببخش قبول دارم فکر نکنم دیگه بعد از این ادرینا باهات مهربون باشه اما من از طرف اون ازت عذرخواهی میکنم عزیزم و اینکه ممنونم که ادرین رو بخاطر کار های ادرینا بخشیدی و اینکه بازم ازت خیلی ممنونم. و بعد ب*غ*ل*م کرد مرینت: یعنی شما از من ناراحت نیستین؟ امیلی: معلومه که نیستم تازه ازت ممنون هم هستم😊💟 (وقتی که رفتن تو بیمارستان،سونیا رفت پیش مرینت و باهاش کار داشت): سونیا: متاسفم لطفامنوببخش اخه امروز خیلی باهات بد بودم... مرینت: اشکال نداره ما تا ابد بهترین دوستای هم می مونیم💞💝 سونیا: راستی مامان و بابات امروز میان درسته؟ مرینت: اره تا الانم اومدن ولی من نمیرم باید بمونم پیش ادرین تازه خاله امیلی هم منو بخشید😊 سونیا: چه خوب. مرینت من ارزو دارم خواهر تو باشم اخه تو خیلی مهربونی هم تو و هم مامان و بابات ای کاش با هم خواهر بودیم. مرینت: ای کاش... راستی میدونستی من یه خواهر گمشده هم سن خودم دارم. مامانم میدونه اون کیه اما میترسه بهش بگه ولی اگه من جاش بودم میرفتم میگفتم اما مامانم میگه اون الان جاش بهتره (بچه ها بنظرتون کیه؟تو کامنتا بگین فقط اینو بگم که ادرینا و الیا نیستن حالا در کف این بمونید که ملودی خواهرشه یا سونیا؟😁)
ایندفه کم نوشتم قول میدم جبران کنم بای😁
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
سلام عالیه
بچه ها ببخشید اگه چند وقته پارت ندادم اخه مریض شدم قول میدم هر چه زود تر پارت بدم
عالی
عالییییی🙃💜