ناظر جونم ترو خدا بزاررر سلام بچها ممنون که لایک و فالوم کردین باور نمی کنم که این قدر آدم از داستانم خوششون اومده
با یه صحنه عجیبی مواجه شدم :)
پرامم من با اعضای بی تی اس 🫨.... هم خوابگاهم....عرررر ...داشتن عکس می گرفتن .. پس منم نوشتم رو صندلی که اون ور تر بود 💕
عکس گرفتنشون که تموم شد رفتم پیششون و گفتم من هم خوابگاهشون هستم ..
ذهن جیمین : وسط عکس گرفتن بودیم که یهو یه دختره اومد تو اتاق ....دختره چه خوشگل بودد.. 💕😲
بهمون گفت که با ما هم خوابگاه هست 🥳... شانس بهم رو کرده وقتی رفت .. به بقیه گفتم که خیلی خوشگل بود ... جین گفت که مهربون هم بود بنظرش ^_^
نامجون تو گوشم گفت : آروم باش داداش .
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
14 لایک
عررر
پارت بعد پارت بعد پارت بعد....
باش
خیلیییی خوببب بودددد
چشم تا فردا
درست میکنم الان حال ندارم
مشق دارم
ولی چشم 💕