
سلام دوستان اومدم با پارت ۲ داستانم چون تستچی بخاطر شلوغی صف بسته بود نتونستم بنویسم پس الان باهم شروع میکنیم بریم برای شروع.

صبح از زبان متیو: ساعت ۶ صبح بیدار شدم و رفتم پایین و مسواک زدم و ماهیتابه رو آوردم بعد پنکیک رو آوردم بیرون و به تعداد شیش تا برداشتم و روغن رو ماهیتابه زدم و گذاشتم روش ( دو تا دو تا گذاشت) بعد ۱۵ دقیقه دوتایه اول آماده شد و بعدیا هم همینطور و گذاشتم رو بشقاب تو میز و روشون بلوبری گذاشتم و رفتم بقیه رو صدا کنم ( دوستان ساعت ۶ و ۳۰ هست و ساعت ۷ و ۳۰ باید برن دانشگاه) رفتم پیش ماریانا گفتم خواهرم بیدار شو، نشد، خواهر گلم بیدار شو، نشد تا اینکه یه پارچ آب دیدم اونجا بردم پایین و یخش کردم و دوباره رفتم بالا رفتم بالا سرش و پارچ آب رو از لباسش تا سرش ریختم و بهت زده پرید و گفت میکشمت گفتم عمرا 😆 و با دمپایی افتاد دنبالم منم داشتم فرار میکردم ( خونشون ۱۰۰۰ متر هست )
از زبان ماریا: با یه صدای جیغ بلند شدم و کای رو بیدار کردم و رفتیم پایین که به دمپایی مستقیم اومد و من جا خالی دادم که دیدم کای با صورتی کبود شده داشت منو نگاه میکرد که دیدم ماریانا میگه ببخشید این پسرت منو با آب یخ بیدار کرد خواستم تلافی کنم که خورد به بابا که ناگهان منو کای خندیدیم و گفتیم اشکال نداره که متیو گفت ماریانا برو اون دوتا رو بیدار کن بیان صبحونه گفت مگه صبحونه درست کردی؟ گفتم پس چی؟ گفت الان میرم و رفت با مرینت که موهاش پریشون بود و مارتین هم اصن بیدار نبود و مری دست اونو گرفته بود نیفته منم رفتم جلو زدم تو صورتش و گفتم مارتین بیدار شو بزغاله که یهو اون زد تو صورتم و گفت حرف نزن گوسفند و همینطور ادامه دعوا

تو دانشگاه از زبان مرینت: رفتم تو دانشگاه و کاملیا رو دیدم سلام و احوال پرسی کردیم بعد رفتیم سر کلاس ( مشخصات کاملیا: موهای طلایی چشمای عسلی مهربون و جدی هست یه برادر داره به اسم رافائل اون ۲۰ سالشه و کاملیا ۱۹ سال خانواده اشون یک تاجر تو صنعت مد هستن) سر کلاس خانوم گفت سلام بچه ها امروز یه دانش آموز جدید داریم بیا تو رافائل اینو که خانوم گفت کاملیا شوکه شد که یهو یه پسر با موهای قهوه ای روشن اومد و گفت سلام خانوم سلام بچه ها من رافائل هستم ۲۰ سالمه مرینت تو دلش: واو چه جذاب بود چشمای تیره موهای زیبا وای دلم رفت 🤤 من: آروم باش دختر اروم نگیری یتیمت میکنم مری: نه غلط کردم بخدا آروم شدم) از زبان رافائل: رفتم تو و سلام کردم که چشمم به یه دختر افتاد چشماش خیلی زیبا بود آدمو محو خودش میکرد ولی بعد اروم گرفتم که خانوم گفت برو پیش کایل بشین گفتم چشم خانوم

ریزش مو داری؟ به درک مهم نیست بزار کچل شی 😆😆😆😂😂

بعد از دانشگاه داشتم میرفتم بیرون که به یکی خوردم و اون دستشو آورد جلو تا بگیرم و گرفتم و تعادلم رو از دست دادم و افتادم تو بغلش وقتی از بغلش بیرون اومدم دیدم اون رافائل بوده سرخ شدم که گفت مرینت خوبی چیزیت نشد گفتم ممنون خوبم شما خوبید یه خنده ریزی کرد و گفت تا تو خوب باشی منم خوبم و از اونجا رفت منم شوکه شده بودم

از زبان رافائل: بعد از اون اتفاق تو رویا بودم که تو بغلش بودم واقعا گرم بود کاش یه روزی بتونم ب. ب. و. س. م. ش ( جو گیر نشو تا آخره داستان نمیشه) که کاملیا گفت داداش بیا ناهار گفتم اومدم اومدم بعد ناهار گفتم میرم بیرون با کایل گفت باشه منم با مری میرم بیرون گفتم بای گفت بای
ادامه اش برای پارت بعد چون واقعا دیه حوصله ندارم بنویسم ولی صفحه بعد رو مینویسم براتون

ساعت ۶ و ۳۰ از زبان مری گفتم بچه ها میاین فوتبال که متیو لپم رو بوسید و گفت من تو این بازی رقیب ندارم خواهر کوچولو گفتم هی مگه چند سال از کوچیکترم که میگی کوچولو گفت ۳ سال 😆😆😆 دست اول من ۳ بر ۱ باختم دست دوم ۴ بر ۰ دست سوم هم ۲ بر ۰ واگذار کردم قیافه اون 😏😏 قیافه من 😰😰گفت چیشده باورت نشد با تته پته گفتم نه گفت باشه دیگه بریم بخوابیم گفتم باشه و رفتیم رو تخت خوابیدیم ( پایان قسمت دوم)
نظر بدید که ندید ناراحت میشم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
داداش من لینکو دادم چرا نیومد؟ 😐
محمد چرا پارت بعدی رو نمیذاری . ؟
در بررسی است آجی
ای خدا می میاد 😣
شاید هفته دیگه 😐
ولی ادرینم چی؟ 😐
فصل دو ادرین میاد
سلام داداش 😐
چه زود تمومش کردی 😐
عالییییییییییییییییییییییییییییییییییی بود😍
سلام
تموم نشده این قسمتو امروز مینویسم
ممنون 😍
اگه تو داستانت آدرین وجود داشت هم داستانت بهتر میشد هم طرفدارات زیاد تر میشسد
به نظرم باید آدرین رو هم تو داستانت میاوردی چون آدرین نقش اصلی خود انیمیشن هست و باید
داخل داستان هم وجود داشت ولی به هر حال داستانت جذاب بود ممنون
نگران نباش تو فصل دو آدرین میاد
سلام
عالی بود
پارت بعدی رو زود بذار
منتظرم
خیلی عالی مینویسی❤️
چشم حتما
ممنون ♥🌹
عععععاااااااللللللیییییی بود 💞💞💞 ولی بد جایی تموم شد 🥺🥺🥺😢😢😢
خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوب بود 💞💞
به تست های منم سر بزنید و نظر بدید 🙃 مخصوصا داستانم 😁 نظر حتما بدید 😁
ممنون از نظرت ♥
حتما 🌹
ادرین چیشد
تو این داستان آدرین وجود نداره