6 اسلاید صحیح/غلط توسط: رافائل انتشار: 2 سال پیش 77 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
لایلا پارت ۳
خب دوستان ما برگشتیم با یه پارت دیگه🖐🏻🌌
🌌حالا مثل بقیه روز ها در این چند ماه اخر لایلا داشت مثل همیشه تو خلوتگاهش دور از چشم برادرا تمرین میکرد که البته سخت نبود چون تو این مدت برادرا بیشتر از همیشه از اون دوری میکردن. لایلا با اینکه این رفتارای برادرا اونو غمگین میکرد اما اینو نشون نمیداد و تو خودش می ریخت اما نمی دونست که با این کار فقط خودشو بیشتر اذیت میکنه.در واقع این تو ذات لایلا بود،هر چقدر حالش بدتر میشد خودشو شاد تر نشون میداد تا کسی نفهمه که اون غمگینه. حداقل این مدت اون میتونست خودشو موقع تمرین خالی کنه.اون غمشو به خشم تبدیل میکرد و ادمکای تمرینی رو تیکه پاره می کرد.عصبانی بود.اون فقط می خواست بالاخره بپذیرنش.فکر می کرد تو آزگارد می پذیرنش ولی نه.اون متنفر بود.از پچ پچای بلند خدمتکارا که فکر می کردن اون نمی شنوه.از ترحم فریگا.از رفتار برادرا.از همه چیز و همه کس.با خودش گفت:ازشون متنفرم...ازشون متنفرم...متنفرم....متنفرم...متنفر...اون قدر این کارو ادامه داد تا وقتی که همه ادمکا تیکه و پاره شدن و تیکه هاشون همه جا پخش شد.
در همون لحظه که بالاخره از خلسه خشمش بیرون اومد یه صدا شنید....هی لایلا من تو رو به مبارزه دعوت می کنم روشو و برگردوند و در کمال تعجب لوکی رو دید و پوزخندی زد کسی بیشتر از همه از دستش غمگین و خشمگین بود بهش درخواست مبارزه داد...معلومه که قبول می کرد🌌
🌌لوکی:مبارزه این کاریه که باید بکنیم.
ثور گیج شد و پرسید:خب این چه فایده ای برامون داره؟
لوکی با قیافه من باهوشم مخصوصش (که هر روز جلوی آینه تمرینش میکرد تا وقتی موقع استفاده ازش شد بی نقص باشه) گفت:من این مدت رو خودم کار کردم و حالا اگه بخوام میتونم با تمرکز زیاد خاطره ها رو هم ببینم اما بازم اون هم خاطرات رو میبینه ولی برای این کار باید سر طرف رو بگیرم.حالا چی بهتر از مبارزه تا خیلی اتفاقی سرش رو بگیرم و خاطراتش قبل اومدن ازگارد رو ببینم؟
ثور کمی فکر کرد و گفت:ایده ی خوبیه حالا نقش من چیه ؟
لوکی گفت : باید حواست باشه که کسی وسط مبارزه مزاحم نشه.
ثور کمی ناامید شد اما گفت:حله انجامش میدم.🌌
🌌لوکی و لایلا داشتن برای مبارزه می شدن.لایلا حس عجیبی داشت که بهش می گفت یه کاسه ای زیر نیم کاسه لوکیه اما این فکر رو از سرش بیرون کرد و دوباره به این فکر کرد که بالاخره قراره خشمش رو جای درستی خالی کنه اما باید حواسش باشه اسیب جدی ای به لوکی نزنه.
لوکی اونور در حالی که داشت خنجرای سبز مورد علاقه اش برق می انداخت با خودش درباره مبارزه فکر می کرد و همون زمان لایلا فریاد زد:من آماده ام.
لایلا گفت:قوانین چیه ؟
لوکی لبخند تصنعی زد و گفت : این یه مبارزه دوستانست پس نباید صدمات جدی وارد کنیم به غیر از این هر چیزی مجازه.
ثور که مثلا به عنوان داور حضور داشت گفت:خب دیگه وقتشه...آماده...شروع🌌
🌌خب دیگه این پارت هم تموم شد🌌
بای بای 🖐🏻
پیشاپیش از ناظر برای تاییدش ممنونم
6 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
زیبا بودددد...... وی از هیجان به سراغ پارت بعد می رود
میسی عزیزم🍓🥺
بوسسسس
بوسسس به خودت🤌🏻
بوس بوس
بوس به توان دو
بوس به توان بی نهایت
بی نهایت بوی به توان بی نهایت
بینهایت بوس محکم به توان بی نهایت که توانش هم به توان بی نهایته
بی نهایت به توان بی نهایت ضربدر بی نهایت به توان بی نهایت بی نهایت بوس بهت
من تسلیم ام
ولی بغل به توان بی نهایت که به توان بی نهایت رسیده
بی نهایت ضربدر بی نهایت ضربدر ب نهایت ضربدر بی نهایت بغل برای تو🌌
هق با اینکه لایلا مظلومع ولی دوست دارم لوکی ببیره😔💚🖤
قراره یکاری کنم دلتون مث چی برای لایلا بسوزه
هق...
دوست دارم بزنمت بشر آخه چرا جا های حساس پارتو تموم می کنیییییم🥲
۱.کرم درون
۲.کرم درون
۳.کرم درون
۴.امتحانات
بیوت فقط😂
عاشق بیومم😁🤙🏻
با تک تک سلولای وجودم درمان کردم و قانع شدم😀👌🏻✨
خوبه چون این یکی پارتی که داره پیاد هم جای نه چندان حساس ول کردم😔
🙂
برای کم بودن پارت عذر می خوام🙏🏻چون درس دارم زیاد نشد به زودی یه پارت خوب قراره بدم🙊