
مرینت: توی تختم بودم خرگوش عروسکیم بغلم بود .......صبر کن چی ! .من خونه چیکار میکنم !. تام: پس میخواستی کجا باشی تو بغل دو.س.ت پ.س.ر.ت !. مرینت: جان؟ چی ؟ کو کجاست ؟ .تام : حلال زاده به خودم رفته . مگه داری؟ فکر کردم استادته !.😨. مرینت: کله ام و خاروندن و....گرفتم چی !؟ .من کجام . تام : میخواستی کجا باشی بغل د.وس.ت پس.رت . مرینت: ها ؟! کو کجاست کیه کدوم گو.ریه .تام: ف ...فکر کردم استاده ته 😶😥. کمی اندیشیدم و گفتم: اِاِاِ من که دوست پ.س.ر ندارم . تام : نَه پَه میخوای داشته باشی !؟.مرینت: نه😐. تام : پاشو پاشو مدرسه ات .....نذاشتم تموم کنه دویدم و گفتم نه نه دیره دیره دیره ! یه تیشرت آبی نفتی و شلوار جین پوشیدم یه ماکارون تو دهنم گذاشتم و کیف و از دست بابا قاپید
کلویی : بزار بگم دیشب چی شد مرینت ...مرینت: کلوییییییی! خ.ف.ه شووووو .یقه کلویی رو گرفتم و نفس نفس زنان گفتم : من ...میدونم...دیشب ....کلویی: آروم ح. یوون، خب که چی ؟ .مرینت: اگه بگی چی دیدی به آلیا میگم که ....کنار گوشش گفتم میگم که با ناتانایل در ....نذاشت کامل بگم و دستش رو رو دهنم گذاشت و گفت : باشه باشه فقط یه چند سالی خ.فه خون بگیر .
آدرین: دیروز خیلی احم.ق بودم ....باهاش کافه رفتم .......قاشق رو تو دهنش گذاشتم .....بهش کولی دادام! خدایا ضربه مغزی شه از یادش بره 😫...خب خب جدی باش آدرین تووووو یک اگرسسستییییییی پسر خودتو جمع و جور کن مگه قراره چه اتفاقی بیفته ....آخ. نعره کشیدم : کدوم خ.ریییییی با سمش کوبید به کمرم 😤. - خِغغوووو خِغغغوو . آدرین: خدا پدرت و بیامرزه نینو ! به این گ.او بودنت 😑. بلند شدم و گفتم هوووووووووووووووی همهی قاطر ها از خواب سیندرلا بیاید بیرون . فیلیکس: یه دیقه ..آدرین:چرا؟ فیلیکس: آخه هنوز لنگه کفشش رو پیدا نکردم . آدرین: کفش از با جا کفشی پرت کردم رو کلش داد زدم بیا اینم لنگه کفش! پاشییییییید!!!!😫. لوکا : ببن.د تو اون حلقتو !🥱😠 . آدرین : آخه خدایا حیف من نی که باین ال.اغ.ا تو یه اتاقم ؟! . مارک : حیف ما الاغا که با با یه گوره خ.ر نر تو یه اتاقیم. نیتن:اون دهن گشادتون رو بب.ندید تا نخ سوزن نیاوردم ببندم 🤬🤬🤬🤬😡. آدرین: با چشمای تنگ دست به کمر گوشیشو تو راه پله پرت کردم وگفتم : کلوییی بت زنگ زد گفت نا.مز.د کرده 😑. نیتن مثل فشنگ پرید و گفت: چییییی!!!!!چرا !؟ 😭😢این حقم نبود کودک ام کجایی..😭...چرا تُوووو نمیایییییی 😭. لوکا از جا پرید مثل یوز خیز برداشت و گفت: بچه داری 😳!!!. آدرین: لوکا راست میگه😳. نینو هم پرید و گفت: خی.انت !!!!!. آدرین: اونم به یه دختر احساساتی!؟ 😳..بچه ها شما اینو با سیخ بکشید تا من داغونش کنم😠 . (ناظر منتشر)
مرینت: منو کلویی به نتیجه رسیدم و با آرامش رفتیم کلاس .آلیا: میگم چیزی شده ؟ یکم انگار ...یه جورین..انگار یه چی رو مخفی میکنید 🙁. کلویی: ما! نه بابا چی میگی😅😆(خنده ضایع) مرینت: ام ....من میرم میلم. آلیا: ب...باشه. دروغ گفتن به آلیا برام سخت بود مادرش مثل مامانم بود نمی تونستم نه نمی تونستم دروغ بگم چشامو گرفتم که به یکی برخورد کردم یه ببخشید گفتم و رفتم دست رو مو آب زدم . سرکلاس که رفتم میخواستم بشینم که یکی گفت : همه ی بچه ها اینجورین که معلم تو کلاسه سر شدنو میندازن پایین میان داخل ؟ . گفتم آدرینه چرخیدم که....مار....
آدرین: اون روز کلاسی نداشتم رفتم و یه سری به ویلای خودم زدم که....
تا بعد 💛🌼
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
های بیبی!
ببینم دوست داری بدونی کدوم صلبریتیها میراکولرن؟
بیا تست آخر ببینی چندتا صلبریتی میراکولر داریم.
ادمین پلیز پین!
فوش هاشون خیلی طنزه🤣🤣🤣🤣
عالییییییییییی
ممنون
عالی بود پارت بعد رو زود تر بده
چشم
محشر بود
ممنونم
عالییییییییییییییییی بعدییییییییییییییییی
مرسی
به چشم