شروع عشقی با نفرت p2

بستن پام تموم شد خواستم بلند شم نتونستم افتادم تو ب.غ.ل ووکان هردومو خجالت کشیدیم و من سریع بلند بدم انقدر خجالت کشیده بودم که سریع بلند شدمو درد پام یادم رفته بود یلحزه نگاه پام کردم جیغ زدم و افتادم بعد ووکان گفت

شروع کردیم به رفتن به دانشگاه پاهام خیلی درد میکرد ولی چاره ای به جز تحمل نداشتم از زبان ووکان نگا سولمازو معلومه پاش خیلی درد میکنه اخه صصورتشو خیلی جمع کرده خوشم ازش میومد دختر باحالی بود خوشکل بود عع به من چه خوشبحال شوهر ایندش ب م چ از زبان سولماز حالماز این پسره بهم میخورد نگا قیافشو عوققققققققق هه نگا سایا رو چگونه با عشق داره به اون پسره نگاه میکنه اسمش چیبود؟..............................اها یاکان ولی من اینطرف خیابون بودم ووکان اونطرف رسیدیم به دانشگاه

کلاسمونو فهمیدیم رفتیم تو کلاس واییییییییییییی نه یه نحسیه دیگه سایا تو یه کلاس دیگس ای خدااااااااااااااااااا من با هیچکس نمیتونم دوس شم خودشو یاکان تو یه کلاس افتادن و ووکان باهم ووکان نیومده بود من رفتم تو کلاس فقد میز سوم و میز اول خالی بود که میز اول یه نفر نشسته بود تریج دادم که رو میز خالی بشینم که ووکان اومد بره پیش اون دختره بشینه چون من حتی نمیخوام قیافه نحسشو ببینم

استاد اومد همیشه خب روز اول خودشونو معرفی میکنن داشت با کلی فیس و افاده خودشو معرفی میکرد ولی من داشتم بالا میاوردم از این ع.ق.د.ه.ا.ی خیلی چ.ن.د.ش بود داشت معرفی میکرد یهو با هولو ولا ( نمیدونم درست نوشتم یا ن ) ووکان پرید تو کلاس همه خندشون گرفته بود چون موهاش تو هوا داشتن پرواز میکردن (فر بودن ) کراواتشم باز شده بود وای داشتم میموردم از خنده خیلی وقت بود که اینطوری نخندیدم تقریبا دوساله

بچه ها من نمیدونم قسمت قبل رو کجا تموم کردم ببخشید دیگه ووکان بود اومد استاد گفت از روز اول ذیر میکنی ووکان گفت نه استاد با دوستم گار داشتم ببخشید بعد یه نگاه کرد ببینه ک کجا بشینه استاد خواست میز اول بشینه استاد گفت نهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه قدت بلنده عومممممم میز اخرم پره پس بشین میز سوم پیش سولماز ,سولماز بودی درسته گفتم بله ( خودمونو معرفی کرده بودیم)

بعد من بلند شدم گفتم خانم من میخوام ایشون پیشم بشینن بعد استاد گفت خانم ارن (فامیلشه) ما به دانشگاه ,مدرسه یا هر جایه دیگه میایم که کار گروهی رو یاد بگیریم و با بقیه سازگاری کنیم گفت خب حالا بشینید پامو کوبیدم زمین گفتم نه نمیخوام بعد استاد گفت پس باید بری نه از این کلاس از این دانشگاه خواستم واقعنی برم ولی یهو حرف دادشم و قولم بهش منو اورده اینجا گفتم باشه رو رفتم ته نشستم هنوز داشت به حرفای فیس فیسوناش منم خیلی پام درد میکرد سرمو گزاشتم رو میز و خفه شروع کردم به گریه یهو یکی زد به کمرم بلند شدم دیدم ووکانه بهش گفتم میشه ولم کنی بعد استاد داد زد سولماززززززززززز ساکت

خب بچه ها من نمیدونم قست قبلی رو کجا تموم کردم ولی از اینجا شروع میکنم ووکان اومد تو کلاس همه دخترا زل زده بودن به ووکان و ووکان خواست میز اول بشینه ولی استاد نزاشتش گفت باید بری میز سوم چون قدت بلنده بعد من بلندشدم گفتم استاد من نمیخوام گفت ما هدفمون از اومدن به یه جای اجتماعی اینکه با امادای مختلف سازگار شیم پامو کوبیدم زمین گفتم نمبخوام استاد عصبی شد از جاش بلند شد گفت پس باید از این دانشگاه بری گفتم باشه رفتم ته میز همش معلم همش داشت خودشو معرفی میکرد و از سابقش و از زرا منم دستامو گذاشتم و سرمو گذاشتم رو دستم از زبان ووکان

سولماز حالش خوب نبود احساس کردم تا مغز سرش از من متنفر شده نمیدونم شاید همه دخترا داشتن نگام مسکردن اذیت بودم منکه به هیچکدوم از اینا شماره و اینا نمیدم ولی سولماز سولماز چی نه ووکان تو پشت دستتو داغ کردی که دیگه کسی رو دوست نداشته باشی ( جنس مخالف ) فلش بگ # 2 سال پیش

نه امل نروووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو امل: ووکان من باید برم . اگه نرم استرالیا زندگیم خراب مبشه خب تو هم بیا ووکان : نه من نمیتونم بیام مامانم بابام خوانوادم چی امل : نمیدونم من باید برم از زبان ووکان داشت میرفت کسی بم قول دا ده بود تا اخرش پیشم بمونه زانو زدم رو زمین فقد گریه میکردم انقدری که جون نداشتم برم سمت ماشین یدفعه یه پسری رد شد اومد سمتم پسره : سلام حالتون خوبه ووکان ; اره یعنی نه اون لحظه خیلی به بغل احتیاج داشتم پسره هم حالمو دید بغلم کرد بعد منو جدا کرد یه شماره بم داد گفت اسم من یاکان هست هر وقت خواستی میتونی بم پیام بدی پایان فلش بک

بچه ها لطفا حمایت کنید دیگه تست اولمه اگه بد شد ببخشید بگید ادامه بدم یا ن