صداش هی نزدیک میشد.از ترس داشتیم سکته میکردیم.رامتین بن سان جان و ارسلان گارد گرفته بودن تا از دخترا محافظت کنن.یهو چند تا دلقک عجیب از ناکجا آباد در آمدند و ما جیغ زنان پا به فرار گزاشتیم تا اینکه به یک بن بست رسیدیم.من ی در دیدم بی مقدمه دستشون رو کشیدم و رفتیم داخل.در پشت سر ما بسته شد و آژیر قرمز به صدا درآمد.ی صدایی از تو دستگاه گفت:شما یک دقیقه فرصت دارید رمز در را پیدا کنید.همان موقع یک در دیگه هم پدیدار شد.ادامه داد:بعد ۱ دقیقه در باز میشه و دلقکا میفتن دنبالتون.به معنای واقعی زهره ام آب شد.دور و برم رو با دقت نگاه کردم ی جعبه دیدم کل اون رو خالی کردم.چند تا خرت و پرت به درد نخور با حروف و اعداد نامفهوم.این چیه؟😐سعی کردم حروف و اعداد رو کنار هم قرار بدم چون قفل هم از اعداد بود هم از حروف.😫😩
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
11 لایک
هلیا چرا 😭
چیشدههههه؟
💔💔💔
به دلایلی
آهای خانمی که رو ونزدی کراشیده شما قصد پارت دادن نداری عیزم 😐واقعا نمیخوام پارت جدید رو بدی من رفتم اون دنیا و برگشتم پوسیدم😝 اما تو پارت ندادی جان من پارت بده تو پارت بعد منم باشم باشه گلم باشه 🙁
بابا داستان تموم شده چی چیو پارت بده😐این پارت آخر بود😐
شوخی میکنی دیگه نه؟ 😐۳پارت اخه 😐
آره ۳ پارت
چیه موقع امتحان و مدرسه هست😐
ولی قول میدم به همین زودیا ی داستان جدید شروع کنم😁
*وی منظورش از زود ۱ ماه دیگر بود
عالی😀
ولی نمیدونستم اسمت رو عوض کردی
خوبی عاجی؟ 🥺
آره الان خوبم ولی تا ۱۰ دقیقه دیگه ممکنه خوب نباشم چون میخوام کامی ژون صدات کنم😂😂
تستچی ۳ ۴ رو بالا نمیومد نمیدونم چرا😕
فلط کردی بیشور😐
حیف که دمپایی ور دستم نیس....💔🤌🏻
حیف شد
واقعااا
😂😂😂💔
عالی عاجو
مرسی
عالی بود آجی
تشکر