
با شنیدن این اسم کمی فکر کرد و وقتی متوجه موضوع شد از جاش بلند شد و جلوی جه هوآ خم شد_خوش آمدید پدرتون گفته بودند تشریف میارین .در جواب فقط سریع تکون داد.مرد ادامه داد: فکر کنم قرار با آقای پارک صحبت کنید ایشان هنوز نیومدن میتونید تا اومدنشون در اتاق پدرتون منتظر بمونید.+ اتاق خودشون کجاست ؟_بله؟+ میگم اتاق خود همون یار....یعنی آقای پارک کجاست؟ مرد مشکوک گفت:ته راهرو. سری تکون داد و گفت: تو اتاق خودشون منتظر میمونم و بدون دادن اجازه برای حرف زدن به مرد، از اتاق خارج شد و به سمت انتهای راهرو رفت .با رسیدن به اتاق پوزخندی زد و وارد اتاق شد به محض ورودش فکش زمین افتاد. +عجب اتاقی.چه منظره ای!بابا آقای پارک دمت گرم! راه افتاده همینطور که از جلوی کتابخانه رد می شد متحیر به سمت میز ر فت و پشت میز نشسته سوتی و دستی رو میز کشید.+ چه حس خوبیه که پشت میز ریاست بشینی
با باز شدن در سرشو بالا گرفت و به مرد جذاب رو به روش خیره شد.آقای پارک سرشو بالا گرفت و با دیدن جه هوآ با چشمای گرد و ابروهای بالا رفته گفت+ شما؟ سرفه ای کرد و از جاش بلند شد و با غرور گفت +کیم جه هوآ هستم. دختر آقای کیم.مرد بیخیال گفت:خوشبختم اما چرا تو اتاق کار من هستید؟+باید از شما اجازه بگیرم؟ _پس باید از کی اجازه بگیرید؟ اینجا محل کار منه کسی حق نداره بدون اجازه وارد بشه این بی احترامیه.تو خونه بهتون یاد ندادن؟!+ دوست داشتم! _فکر نمیکنم در جایگاهی باشید که هر کاری که دوست داشته باشید انجام بدید؟! با عصبانیت گفت: میدونی من کیم ؟_بله،جه هوآ دختر آقای کیم! خب که چی؟+ نمیدونی چجوری باید رفتار کنی؟ _من سعی میکنم محترمانه برخورد کنم اما نمیشه! دستشو تو جیب شلوارش کرد و با جدیت گفت: ببین خانوم من رو کارم خیلی حساسم شما که هیچی،آقای کیم هم بدون اجازه من اینجا نمیاد،شما واقعا روتون زیاده
ناگهانی داد: اره زیاده که چی؟ _ چته؟ خنده مسخره ای کرد و راه افتاد+ این مودبانه برخورد کردنته بی ادبانه ات چیه؟ _ یه ذره دیگه ادامه بدی میبینی!+ برو بابا. خواست از اتاق خارج بشه که از بازو گرفته شد و به سمت عقب کشیده شد.با نزدیک شده به آقای پارک،لحظه ای ضربان قلبشو احساس کرد.با ترس تو چشماش خیره شد_ همه ی نقاش ها آدم های آروم و کم حرفی هستن.من نمیدونم تو از کجا پیدات شده.دفعه دیگه هم بدون اجازه اینجا ببینمت... خیلی ناگهانی خودشو از دست آقای پارک کشید بیرون و عقب رفت. با پرویی تمام گفت:چیکار میکنی؟؟؟ با حس نزدیک شدن آقای پارک یه قدم عقب رفت. قدم دوم رو برداشت که با برخورد با در جیغی کوتاهی کشید و گفت: خب بابا.دیگه نمیام. و بدون نگاه کردن به پارک به سمت درب برگشت و از اتاق خارج شد
دست به سینه و با اخم طول سالن رو قدم برمیداشت و تو دلش به یه بنده خدایی ناروا میگفت. با دیدن پدرش که از آسانسور خارج شد پوفی کشید به سمتش قدم برداشت_ خب چطور بود؟ + خیلیی عالی بود. _ خب فکر کنم خودم باید دست به کار بشم.دست جه هوآ رو گرفت و دنبال خود کشید. با رسیدن به اتاق آقای پارک رو به جه هوآ برگشت و با اخم گفت_ جان من،ادم باش. بدون دریافت جوابی از جه هوآ در زد بعد از کسب اجازه وارد اتاق شد. آقای پارک با دیدن آقای کیم از جاش بلند شد و به نشانه احترام سری تکون داد آقای کیم: خوبی پسرم.؟+ بیا هنوز هیچی نشده پسرش شد.زیرلب زمزمه کرد و اخماشو تو هم کشید.آقای کیم: خب فکر کنم دخترمو بشناسی جیمین: بله میشناسم.پیش پای شما افتخار دیدنشون نصیبمون شد. و در ادامه رو به جه هوآ پوزخندی زد. آقای کیم: خب خوبه. حالا میخوام بیشتر باهم حرف بزنید. شاید از این به بعد بیشتر همو دیدید. و دست جه هوآ رو ول کرد و پس زدن لبخندی به جفتشون از اتاق خارج شد
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
😆😆😆😆
عالیی
عالی بود 💛
پارت بعدییییی
عالی بود 💜
عالییییییییییی
🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍
💙💙💙💙💙💙💙
💚💚💚💚💚💚💚
💛💛💛💛💛💛💛
🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡
💜💜💜💜💜💜💜
💕💕💕💕💕💕💕
💖💖💖💖💖💖💖
عالی بود پارت بعد پلیز
بخودااااا داری قبض روحم میکنی
تورو خوداااااا بزار پارت بدووووو💜😢😢😂
تولوخدا پارت بعد رو سریع تر بزار🥺❤
هارتممممم