
سلام به همتون ایمنم پارت یکم موسیقی قلب ها امید وارم لذت ببرید 🕊️ناظر جونم فدات شم منتشر کن یلدات هم مبارک باشه 🕊️❤️

سلام من جانگ سه مین هستم . از بچگی تو کره بزرگ شدم ولی برای کار پدرم به فرانسه مهاجرت کردیم ولی بعد پنج سال اومدیم کره پیش دوستای قدیمیم و خیلی خوشحالم از برگشتنم. از بچگی آرزوی ایدول شدن رو داشتم و هفته پیش تو کمپانی بیگ هیت تست دادم و امروز میرم تا جوابشو بگیرم خیلی استرس دارم دوستام هم کار داشتن به خاطر همین تنهایی رفتم . وارد که شدم عرض ادب کردم و رییس ها با خونسردی و هیچ ذوقی یا شوقی بهم گفت که قبول شدم از خوشحالی نمیتونستم نفس بکشم داشتم میوفتادم که یه مردی که پشتم بود منو گرفت به خودم اومدم دیدم که چه اتفاقی افتاد بلند شدم و از مرد تشکر کردم ماسک داشت نمیتونستم ببینمش اون هم شنید که قبول شدم برام آرزوی موفقیت کرد و رفت بعد رییس ها یه آدرس داد بهم و گفت وقتی رسیدی بهشون بگو بهم زنگ بزنن . من تعجب کردم مگه کیا بودن با خودم گفتم شاید یه گروه دخترونه باشه پس بیخیالش شدم و تشکر کردم و رفتم . رفتم خونه وسایلمو جمع کردم تقریبا شب شده بود حوصلم هم سر رفته بود پس تصمیم گرفتم که برم بیرون یه هوایی بخورم .

(تیپ سه مین تو پارک👆🏻)رفتم سمت پارکی که بچه بودم رفته بودم کلی باهاش خاطره داشتم وهمه ی اون خاطره ها برام زنده شد . غرق افکارم بودم که دیدم به گوشیم پیام اومد پیام تبلیغاتی بود بعد که چشمم به ساعت افتاد دیدم وای خدای من ساعت ۱:۱۱ دقیقس . میخواستم بدوم که یادم اومد که تنها تو خونه زندگی میکنم و هیچکس منتظرم نیست . داشتم قدم میزدم که یهو دوتا مرد اومدن جلو هر طرف میرفتم میومدم بهشون گفتم + از جونم چی میخواین عوضیا . مرده چاقوشو در آورد و گفتم (£علامت مرداد)£ خوشگله هرچی داری رد کن بیاد منم چیزی نداشتم خب چه کار میکردم میخواستم بگم چیزی ندارم که دیدم اون یکی مرده دستم گرفت بعد یه جیغ فرا بنفش زدم که گلوم حسابی درد گرفت بعد نفهمیدم چیشد که دیدم دستم خونیه منم که از خون می ترسیدم سرم گیج رفت که دیدم یه مرد دیگه اومد و اون مردا رو زد که اونا پا به فرار گذاشتند منم که رو زمین ولو بودم که دیگه هیچی نفهمیدم و چشام سیاهی رفت .

(تیپ کوک) کوک ویو : داشتم قدم میزدم که صدای جیغ شنیدم سریع دویدم سمت صدا و بعد دیدم که دست دختره خون میاد و افتاد زمین دویدم و با چند مشتم پا گذاشتن به فرار بعد دیدم که دختره بیهوشه براید استایل بغلش کردم ولی نبردم بیمارستان آخه میشناختن منو بردم تو خونه پسرا نبودن بردمش اتاقم و دستشو پانسمان کردم همش آخ و اوخ میکرد بعد خودمم رو مبل خوابیدم. سه مین ویو : بیدار شدم دیدم تو یه اتاقیم ساعت ۴:۲۱ دقیقه صبح بود دیدم یه مرد رو مبل خوابیده و دستم پانسمانه بلند شدم بی صدا سمت در حرکت کردم که یهو دستم کشیده شد میخواستم جیغ بزنم که دستی رو روی دهنم حس کردم بعد دیدم اون مرده بود که رو مبل خوابیده بود بهم گفت جیغ نزنم منم با سر تایید کردم بعد گفت خونت کجاست منم گفتم منو رسوند خونه ازش تشکر کردم و اونم رفت دیدم که ساعت ۶:۱۹ دقیقه شده سریع دویدم تو حموم و ... اومدم دیدم ساعت ۸:۹ دقیقس سریع موهامو خشک کردم و حاظر شدم دیدم ساعت ۹:۴۵ دقیقس رفتم سمت آدرسی که رییس ها داده بود یکم تعجب کردم آخه شبیه اون جایی بود که رفته بودم خب ادرسو پیدا کردم در زدم که دیدم ...
دیدم یهو یه مرد رو باز کرد آدرس رو بهش نشون دادم چون فکر میکردم اشتباه اومدم ولی آدرس درست پس خودمو معرفی کردم + سلام من جونگ سه مین هستم از کمپانی بیگ هیت اومدم و از آشنایی با شما خوشبختم ~ سلام خوش اومدی من جیهوپ هستم از دیدنت خوشبختم بفرما داخل سه مین ویو : رفتم داخل دیدم که چند تا پسر دارن صبحانه میخورن منم دعوت کردن ولی نرفتم که یکی از اونا گفت .π خب خوش اومدی ... چند تا سوال پشت سر هم میپرسید و فرصت جواب دادن بهم نمیداد که دیدم اون مردی که نجاتم داد بهش گفت _ نامجون فرصت حرف زدن بهش بده دیگه πخب بگو + من از کمپانی اومدم و رییس ها گفت وقتی رسیدم بهتون بگم که بهش زنگ بزنید & من میزنم اون رفت تو اتاق منم نشسته بودم یکم معذب بودم منتظر فرصت برای تشکر کردن از اون مرده اونی که رفت زنگ بزنه اومد و گفت & راست میگه تو کمپانی قبول شده و اینا . اعضا تک تک بهم خوش آمد گفتن وخودشون رو معرفی کردن تا اینکه نوبت به جونگ کوک رسید و خودش رو معرفی کرد بعد منو به اتاقم راهنمایی کرد .

(اتاق سه مین) خیلی قشنگ بود لباسام رو عوض کردم و رفتم پایین دیدم که همه حاضر شدن و منتظر اومدن منن تا اومدم پایین بهم گفتن که دارن میرن بیرون زود میان منم تایید کردم بعد رفتن . داشتم سریال وینچنزو رو میدیدم که یه صدایی از توی اتاق اومد رفتم سمت صدا که دیدم یه سگ کوچولوی کیوته تا شب باهاش بازی کردم و خوابم برد بعد با صدای جین به خودم اومدم که گفت ما اومدیم منم تایید کردم داشتم میرفتم تو اتاق که تهیونگ گفت یونتانو دیدی منم نفهمیدم چی گفتم و رفتم خوابیدم .
شرمنده که کم بود ایشالا پارت بعد به زودی خدافظ 👋🏻
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
عالیی❤
عالیه😍😍😍
خیلیییییییی خوبههههههه
خیلییی خوب بود:))))))
ممنونم که تستمو دوست داری ❣️
عالی بوددد
ممنونم ❤️❤️❤️❤️😘😘😘😘