Part three
از زبانه ملیکا :خب این خیلی عجیبه یه دختر را دیدم که دقیقا مثل من بود و فقط لباس هایش خیلی زشت و کثیف تر بود ماسکم را تا آخر دادم بالا و کلاهم را تا کمی بالاتر ازچشم هایم کشیدم و داد زدم ولش کنین
پسرها نگاهی به من کردند
دوباره داد زدم مگرنه پلیس را خبر میکنم
پسرها پا به فرار گزاشتن ودختر به پایین افتاد به نظر می آمد بیهوش شده باشه تند به طرفش دویدم و پرسیدم خوبی؟
جواب داد ببلله
_نه خیرم خوب نیستی بلندش کردم و به طرف بیمارستان رفتم
_ من خوبمم بزار برم کلی کار دارم
4 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
1 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)