10 اسلاید صحیح/غلط توسط: ♚enna♚ انتشار: 4 سال پیش 133 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
سلام برید داستان اینجا پسرامو میدزدن😢😢
زنگ زدیم بهشون (هانا_جیهوپ+نامجون×)
_برنمیدارن +نچ امم تو یخ نزدی_چرا سردمه ولی خو چیکار میشه کرد.....جیهوپ کتی که تنش بود و در اورد و داد به من_ولی خودت+من پیراهن دارم تو تیشرت داری سردت میشه ....
یهو تلفنم زنگ خورد_بلهه.....چیی....باهاشون کاری نداشتتت............میام اونتنن😢😢
....تلفنو قطع کردم_جیهوپ گفتم نیا دنبالم گفتم دردسر میشههههه +چی شده؟_پسرا رو بردنن...کوکی(میدونستم یارو دس وردار نیس)_😢گفتم نیا مگه نگفتمم .......مث دیوونه ها نشستم ردی زمین و موهامو میکشیدم همش تقصیر منههه_ولمنم کنن همین الان میرم پیششون تا اونا را ازاد کنههههه..+نه وایسا ببینممم_گفتم نیااا برید یه جای امن من بهش زنگ میزنم که ادرس اونجایی که گیرشون انداخته را بده +تنها نرو وایسااا_میدونی اگه ببرتشون یه کشور دیگه دستمون بهشون نمیرسه +با هم میریمم.....
بلند شدم و زنگ زدم ادرسو داد و گف تنها برم جیهوپ میگفت باهام بیاد. یواشکی ولی نزاشتم....
جیهوپ به موبایلم زنگ زد و ازم خواست نرم+هانا نرو به پلیس زنگ میزنیم _جیهوپ سعی نکن پشیمونم کنی من میرم نزدیک اونجام پس میرم و نجاتشون میدم نمیخوام اتفاقی براشون بیوفته چون از ته دلم دوسشون دارم پسسس میرم جیهوپ فقط ......بدون من...مننن من دوست داشتمم😢امیدوارم خوشحال باشی همیشهههه....+هاانااا....
موبایلمو قطع کردم و پرتش کردم تو خیابون که خورد شد و داغون شد دویدم سمت کارخونه قدیمی و فرسوده یه در خیلی بزرگ داشت که رنگشم رفته بود یکی اوند درو باز کرد و دستشو به نسانه اینکه وارد بشم نشون داد ..
همه جا تاریک بود حتی وقتی اون مرده در و بست دیگه خودمم نمیدیدم...چش چش میکیردم که یه ردی از تهیونگ و جیمین و جین و شوگا پیدا کنم..که یه صدایی توجه منو به خودش جلب کرد.
چشمم خورد به تهبونگ که به صندلی بسته شده بود و همینطور شوگا و جین که تقلا میکرد که آزاد بشه..
جیمین هم انگار زخمی شده بود از بینیش خون میومد
همینجوری نگاشون میکردم که چشمم خورد به کینگی با یه پیراهن سرمه ای و شلوار وایستاده بود به سمت من(+کینگی)+اومدی؟!خوش اومدی_اومدم خواهش میکنم ازت بزار اینا برن ولشون کن اینا تقصیر کار نیستن. من میمونم جایی نمیرم+ایناا!!هوم خب برات انگاری خیلی ارزش مندن اینا لیاقت زنده موندن ندارن_منو که داری بزار برننن😭😭....یهو یه تفنگ در اورد و گرفت زیر گلوی تهیونگ.......
(مث فیلما بریم اون ور داستان😁)
داستان از دید جیهوپ*
به زور تا جایی که تونستیم رد هانا را گرفتیم چون آدرس جایی که پسرا رو زندانی کردن و نداد و با گوشیش ردیابیش کردیم که رد یه جا رو نشون میداد_نامجون این دورو بره انگاری بگردید+گوشیش ایناها پرت کرده الانمم خاموش شد_خب پس نزدیکیم باید یه جای قدیمی را انتخاب کرده باشه که خلوت باشه+بیا بریم کوکی تو هم از ما جدا نشو یهو نبرنت_من معذرت میخوام شما را تو این دردسر انداختم مخصوصا اونایی که گرفتن تقصیری نداشتن😔
+هوپی بیا ما نجاتش میدیم هرجوری که شده اصن نگران نباش هم پسرا رو نجات میدیم هم هانا میدونم بهش علاقه مند شدی_ننن مننن اون فقط دوستمهه+باشه پس بریم دوستمونو نجات بدیم🙂
..*کوک_اونجا یهه کارخونه میبینم بریم شاید اونحا باشه*
_ن وایستید از پشت کارخونه میریم قطعا اگه اونجا باشه ماموری نگهبانی چیزی میزاره درسته؟+آره تازه ما هیچی واسه دفاعم نداریم چی کار کنیم؟_پوفف راست میگیا خب امم خب بیاین این چوبا را برداریم بیا کوکی این مال تو+اینم بده من خب مجهز شدیم بریم تو.....
رفتیم سمت کارخونه از ترسمون چوبا رو اماده حمله نگه داشتیم و درو برو میپاییدیم که نزدیک کارخونه شدیم صدای شلیک تیررر اومد_وایی😲+تفنگ دارننن_میخواین شما نیاین+نکنه یکی از 😢😭_گریه نکننن😢اونا. باید زنده بمونن ارمیا بهشون نیاز دارن+😭😭
داستان از دید هانا*
تفنگ و گذاشت زیر گلوی تهیونگ _کینگی نه خواخششش میکنم ازت بزار برن به هیچکی نمیگنننن .....اینو که گفتم یه تیر هوایی شلیک کرد که که من افتادم و دستمو گذاشتم کنار سرم روی گوشام_😭😭کینگییی ازت خواهش میکنمممم+اینا نباید زنده بمونن اینا کسین که تو دونه دونه عوساشونو تو موبایلت داری روی دیوار اتاقت پر شده از عکسا و پوستراشون اینا کین؟؟؟معروفن؟باشنن دیگه نمیزارم حتی زنده باشن.......همینجوری حرف میزد که یه لحظه با خودم گفتم این تا حالا تو اتاقم نیومده پس پس چجوری همه اینا را میدونه؟؟تو گوشیمم نگاه نکرده؟تو فکر بودم که صدای جیمین در اومد و داد زد×ولمون کن ما چه تقصیری داریم انتقامتو نگرفتی هنوز ازمون میخوای ما را بکش دیگه انقد درد بسمونه اول منو بکششش_جیمینننننن😭😭..+خب حالا که خودتون راضی هستین فعلا میزارم زنده باشین من ذره ذره اب شدم شما ها چرا نشین؟؟...بعد اشاره کرد که منو به صندلی ببندن و رفت توی یکی از اتاقای همون کارخونه...همینجوری گریه میکردم زیر چشام سیاه شده بود نگران خودم نبودم نگران پسرا بودم نباید اینطوری میشد تو رویاهام یه جور دیگه ملاقاتشون کردم ولی الان به قیافه هاشون نگاه کردم یکی از اونکی داغون تر به زور بیدار بودن...
یهو کینگی اومد بیرون و دستور داد دستامو باز کنن و حلم دادن تو همون اتاقی که کینگی توش بود.
پرتم کرد روی تختی که اونجا بود نشستم روی تخت_😢بزار برن من منن میمونمم....دستشو روی. .ل.ب.م گذاشت و تکون میداد بعدشم صورتمو نوازش کرد دستاش داغ بودن +اونا چی بهتر از من داشتن؟....و دستشو روی پام گذاشت و چون شلوارک پام بود بدنم گر گرفت با اون چشاش نگام کرد و چشاشو دور صورتم میچرخوند صورتمو برگردوندم با دستاش صورتمو گرفت و دوباره شروع به چرخوند چشاش روی اعضای صورتم کرد.ییهو پرتم کرد روی تخت و دستمو محکم به تخت فشار داد که نتونم تکون بخورم_ولللممم کنن بزار اول اونااا برننن آخخخخ😣😣😣...چیزی نمیگفت پیراهنشو دراورد که صدای بلندی اومد که حواسشو پرت کرد و دستمو ول کرد در اتاقو باز کرد و رفت بیرون برگشت و محکم دستمو گرفت و پیراهنشو با دکمه ها باز پوشید اومدیم بیرون موهام جلوی صورتم ریخته بود ندیدم کیه که کینگی گفت+به به آقای مجرم خودشون اومدن ...سرمو اوردم بالا چیی؟؟!جججیهوپپپ؟!
کینگی دوباره دستور داد منو ببندن و از پشت نامجون کوک و گرفتن و جیهوپ موند که اونم چیزی برای دفاع نداشت به غیر چوبی که دستش بود +چطوری اول با خودت شروع کنم آقایی هوسوک که دلیل تمام دردا تویی_کینگیییی ولشش کنن توروخداا 😭😭....همینطوری التماسش میکردم که تهیونگ بیحال به سمت برگشت و گفت_هانا نقطه ضعفیی...از این پسره نمیدونی؟؟!_نه😭😭..تهیونگ_دست کن تو جیبم _واسه چی؟.دست کردم تو جیبش که یه موبایل کوچیک پیدا کردم چیکار کنم؟!_به پلیس زنگ بزنم؟!...تهیونگ_نه به جیهوپ زنگ بزن _چیی؟!!اون کهه؟!باشه=/......
به جیهوپ زنگ زدم داشت با کینگی حرف میزد که کینگی شوکه شد ازون طرفم گوشی خودش زنگ خورد من تماسو لغو کردم ولی جیهوپ مثلا داره حرف میزنه ...کینگی هم داشت حرف میزد که یه چیزی شنید انگاری که به همه ادماش گفت که برن...._چیی شد؟!تهیونگ_نمیدونم من میخواستم حواسش مرت شه فقط..+دفعه بعدا وجود خواهد داشت وون موقع همون اول همتونو میکشم همتونو.......
جیهوپ دستمونو باز کرد_چی شد؟؟حتما نقشس به خدا که هس.(جیهوپ+)+نمیدونم بیاین بریم ........
هرکدوم داغون شده بودیم میدوییم که احیانا برنگردن یهو به پشتمون نگاه کردم.....وایی اینا کین؟؟جیهوپ و پسرا برگشتن عقبو نگاه کردن+نههه بدبخت شدیمم _کیه؟؟!+بدویینن برین تو ماشین اینا وحشی تر از کینگی هستنن بدووو....نشستیم توی ماشین و جیهوپ پشت فرمون بود با سرعت میرفتیم که یهو جلومونو گرفتن و وایستادیم
وای اینا کین؟دزدن؟!!
اومدن و گرفتمنمون و ولی منو ول کردن و پرتم کرد تو خیبون و پسرا رو با ماشین بردن😞
دویدم دنبال ماشین ولی بی فایدس کی بودن کجا بردنشونن؟؟!اگه دزد بودن چرا منو گذاشتن نکنه فناشونن دزدیدنشون؟!😦😦😢
طاقت نداشتم دیگه چه وعضی بود یهو دیدم گوشی یکی از پسرا روی زمینه و زنگ میخوره_ببلهه؟!+پس گوشیشو جا گذاشته چیکارشی؟؟اون گوشیو هرچی سریع تر میاری برامون فهمیدی؟_شما؟!+اونش ربطی نداره بهش فقط یه ادرس میفرستم بیا گوشیو بده تا آزادشون کنم....قطع شد گوشیه جین بود چیکار کنم؟؟پیام اومد آدرس بود دوباره اگبا همون شماره تماس گرف +ببین نگفتی کیش میشی؟؟....ازون طرف جین داد میزد(هاناا گوشیوو نابود کن نیارش)_آم من دوستشونمم+خب که دوس دخترشی پ اگه دوس داری میاری گوشیو هیچی هم از توش پاک نمیکنی فهمیدی؟!_اااباشهه+فردا اینجا باشی فهمیدی؟
_بلهه...
رفتم تو هتل به مدیر خبر دادم ..مدیر_مگه تو گوشیه لعنتی چی داره به پلیس رنگ بزن فردا با پلیس برو _میترسمم نمیدونم چی داره؟..مدیر_ببین من چن نفرو میفرستم دنبالت ببر براشون ولی اول بیار ببینم چی داره بیا بزن تو سیستم_بلهه...یهووو کلی عکس اومد بالا از پسرا و حریم خصوصیشون...مدیرو سرمو برگردوند که نبینم و زد پاکسازی کرد عکسا پاک شد_اونا همینا را میخواستن دیگههه+خب بزار عکس از خودشون میزاریم جاش میگیم همین بوده تو هم که از هیچی خبر نداری برو😶باشه پس شب بخیر... ........
صبح شد*
راه افتادم سمت آدرس رسیدم در زدم و درو باز کردن که یه رسیدم به پسرا و یه دختره رو به روشون بود _سلام گوشیو میخواستین دیگه؟!(دختره+)+تووو تو نامزد کدومشونی؟؟!_چیی؟!!...که از اون پشت جین اشاره کرد خودشو بگم_آم من مننن نامزد جینم+چی گفتی؟!؟...بعد عکسایی که دستش بودو زد تو صورتم که دردم گرفت و صورتم و کنار لبم زخم شد سرمو اوردم پایین عکسا همش از جین بود😐پس این دختره هم جینو میخواد ولی حین اونو نمیخواد چه داستانی شداااا+متعجب نشدی این همه عکس از نامزدت دارم؟!....نن_چراا اصن تو واسه چی گرفتیشون گفتی گوشیو بیارم اوردم+خوب کردی بده به من رمز چیه؟_آم من توشو ندیدم رمزش نمد+😂جالبهههه خب خودم باز میکنم .....رمزشو زد و فک کنم رفت سراغ عکطا که تا دیدشونن اومد سمت من......
🙂پایان
بلایکید
به کامنتید
ازونایی که واسه داستان دیگم پنج تا اینا کامنت گذاشتن بسیار متچکرم منم جبران میکنم یا کردم براشون و کم نزاشتم همه مودونن😏
داستان عشق یهویی جیمین
پر کامنت پشه لطفا بازدیدشم زیاد شه مال اجیمه
داستان زندگی جدید من به عنوان خواهر فرد ناشناس (بی تی اس) اونم پر طرفداره بخونید عاشقش میشید اگه دنبال داستان جدید از بی تی اس هستی بگید معرفی کنم و اینکه میخوام بعد داستان فیک از تی اکس تی بزارم موافقین بزارم یا نچ؟؟
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
22 لایک
وایی اجی فوق العاده بود مثل خودت😍😍😍😍😍😍😍
اییی اجی تو رو جون من تا سکته سوم رو نزدم پارت بعدی رو بزار🥺🥺🥺🥺🥺
وای عالی بود من خوندم ولی وقت نکردم کامنت بزارم
الان بگو من چیکار کنم که ادامه همه داستانات رو بزاری؟ ترو خدا بگو چجوری
عاجی میشی؟
راستش اولین عاجی من تو تستچی هستی البته اگه عاجی شی
خوب من اسمم آنا ست
14 هستم و میرم تو 15 تا چن وقت دیگه
و همه سه یون صدام میزنن
شلاممم
حتما عاجی میشم گل گلی خودمیی😗😗💜
تک عاجی خودمی
منم اسمم انا ۱۵ سالمه💜💜💕💕
عالی بودددددد ادامه بده💜💜💜💜😃😃
کامنتا کم شده به همین خاطر فیک تهیونگ را لغو کردم😐
گذاشتم زود میاد😁😊💜
عک من عاشق اینجور داستاناییم
پارت بعدو زود تر بذار😃✨
آجوووووو
مننننننننن
مردمبدرود زندگی
درمان او فقط عصاره ی قسمت بعدی است
😂😂😂😂☠️👻☠️
آجووو آروم باشش 😗😍😅
عاجو عالییی
پاتر بعدیو میزاری
یا بزارم
چه خر تو خری شد😂عالی بود حرف نداشت بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم بی نظیر بود
💙💙💙💙💙💙💙🤍🤍🤍🤍🤍🤍🤍