خوب سلام اومدیم با یک قسمت جدید
و گفت مامان من آراکس ر دوست دارم مادرش گفت نمی خوام یکی دیگه بخاطر تو بمیره اونم یه قریبه یهو گفت تو که می گفتی کار من نبوده پس چرا الان می گی من ازت متنفر بعد دستش رو کشید کرد تو ماشین خودش هم نشت منم سرم رو تکیه دادم به دیوار و نگران کایرا بودم نمی دونم چه اتفاقی واسش می سوفله الساندرا گفت مادرش دوباره اون اتفاق رو یادش انداخت و رفت تو بغل کارلو منم گفت چه اتفاقی گفت خودش بهت نگفته گفتم نه گفت خودش بهت میگه 😢گفتم تو میدونی خونشون کجاست گفت آره رفتیم دیدم خونه ی قشنگی هست اما یه خدمتکار داد می زد خانوم این کارو نکن نه ما همه رفتیم دم خونه ولی هیچ کس نبود که در رو واز کنه
12 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
2 لایک
پرفکت✌🏻