black magic فصل 2 پارت 6

پارت 6 فصل دوم ناظر پلیز منتشر 💚🍏

از خوندن این نامه خیلی ترسیدم.... یعنی چی لباسمو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم با حس ترسی که داشتم خوابم نمی برد..... یعنی اون کیه..... یه نامه واسه مامانم نوشتم و فرستادم. .... چشمامو رو هم گذاشتم و به خواب رفتم........ هرماینی : یه جغد داشت میومد سمت پنجره دقت کردم جغد رز بود یعنی چی شده یه نامه باهاش بود... بازش کردم نوشته بود.... سلام مامان دوباره...دوباره تهدیدم کرد نامه نوشته بالاخره گیرت میارم... من می ترسم خیلی.... می ترسم.....هرماینی : اشکی از چشمم غلتید رو نامه آخه چرا باید اینطوری بشه چرا رز.... رون : عزیزم چرا گریه می کنی چی..شده؟ هرماینی : رز نامه فرستاده گفت تهدیدش کرده... رون :چی... داری میگی یعنی چی مگه به همین راحتیه چطور تهدیدش کرده هرماینی : نمیدونم بهش گفته بالاخره گیرت میارم رز ویزلی.... رون : بزار به دراکو و هری بگم..... هرماینی : هرکاری می خوای بکن آخه این کیه.. کیه که وارد زندگی ما شده ها؟........ اسکورپیوس : بیدار شدم آبی به صورتم زدم و ردامو پوشیدم و رفتم سالن غذاخوری..... چشمم به میز گریفندور خورد رز ... داشت گریه می کرد یعنی چی شده..... رز چی شده؟ رز : دوباره... دوباره تهدیدم کرده گفته پیدات می کنم.... من .. من می ترسم اسکورپیوس : رز آروم باش از هیچی نترس رز : آخه چطور. .. چرا سراغ من اومده....اسکورپیوس : سرشو گذاشت رو شونم.... اول یکم شوکه شدم ولی مثل اینکه آروم شد موهاشو نوازش می کردم آروم ... آروم باش رز قوی باش خدا خودش کمکت می کنه مراقبه آروم باش.... رز : ممنونم.... ممنون اسکور..... اسکورپیوس : لبخندی زدم قابلی نداشت مهم اینه که حال تو خوب باشه.... دیگه گریه نکن خب؟ رز : باشه....

هرماینی : یه نامه اومده بود از طرف دراکو سریع بازش کردم نوشته بود زود بیا ببینمت....لباسامو عوض کردم و رفتم بیرون رون سر کار بود رسیدم به یه کافه دراکو رو یکی از صندلی ها نشسته بود سلام دراکو چی شده... دراکو : سلام یه چیزی فهمیدم.... گوش کن ببین رز گفته واسش نامه نوشته و نامه تو اتاقش بوده درسته؟ هرماینی : آره خب؟ دراکو : اگه نامه تو اتاقش بوده یعنی اون دختره تو هاگوارتزه.... هرماینی : چرا به فکر خودم نرسید ممنون.... پس باید یه سر برم هاگوارتز..... فعلا دراکو خدافظ..... رفتم سمت ایستگاه و سوار قطار شدم..... خیلی خلوت بود.... رسیدم وارد هاگوارتز شدم رفتم طرف دفتر پروفسور دامبلدور در زدم.... دامبلدور : بفرمایید.... هرماینی : سلام پروفسور دامبلدور : هرماینی سلام چی شده اومدی یه سر اینجا بزنی ؟ هرماینی : کار مهمی دارم پروفسور لیست اسم دانش آموزای هاگوارتز پیش کی هستن؟.... دامبلدور : پروفسور اسنیپ هرماینی : ممنون فعلا باید برم ..... رسیدم به دفتر پروفسور اسنیپ به در زدم اسنیپ : بیا تو هرماینی : سلام اسنیپ : گرنجر ؟ اینجا چکار می کنی هرماینی : می خوام لیست دانش آموزا رو چک کنم میشه؟ اسنیپ : دنبال چی می گردی ؟ هرماینی : اسم یه نفر امیلی..... اسنیپ : کسی به اسم امیلی تو هاگوارتز نیست هرماینی : ام..امکان نداره باید باشه مطمئنید؟ اسنیپ : بله مطمئنم..... هرماینی : از دفتر رفتم بیرون و می خواستم برم قبلش یه سر به سالن غذاخوری زدم... چشمم به رز خورد چی... کنار اسکورپیوس بود رفتم سمتشون.... سلام رز ... رز : مامان سلام اینجا چکار میکنی؟

هرماینی : به خاطر نامه اومدم..... دراکو گفت ممکنه اون دختره تو هاگوارتز باشه.... اما همچین کسی نبود....اسکورپیوس : نا امید نشید ممکنه پیدا شه....هرماینی : من میرم رز مراقب خودت باش دوست دارم عزیزم..... رز : منم دوست دارم ..... به بابا سلام برسون..... اسکورپیوس : می خوای بریم جنگل یکم حال و هوات عوض شه؟ رز : آره... بریم ....... بین درختای بلند قدم می زدیم هیچکدوم حرفی واسه گفتن نداشتیم و به زمین خیره شده بودیم و راه می رفتیم....اسکورپیوس : دستشو گرفتم .... رز : دستمو گرفت یکم تعجب کردم ولی مهم نیست....اسکور کدوم قسمت روز و بیشتر دوس داری؟ اسکورپیوس : شب چون فضای دارک و شگفت انگیزی داره و حس خوبی بهم میده..... رون : می خواستم از سر کار برگردم یه نامه تو ماشین بود نوشته بود من رز و پیدا می کنم بهتره اونو مخفی نکنی ویزلی..... رون : یعنی چی معنی این نامه ها و حرفا چیه واقعا نمی فهمم......برگشتم خونه هرماینی.... بازم نامه•! هرماینی : چی نوشته رون : گفته بهتره رز و مخفی نکنی ویزلی.... هرماینی : واقعا خیلی عجیبه نگرانم... نگران همه چیز کی این اتفاقا می خواد تموم شه^(:.....

رز : اسکور بیا برگردیم خطرناکه..... رسیدیم هاگوارتز خدافظ اسکورپیوس. ... خدافظ:| واقعا گیج شدم این اتفاقا چیه ... چرا باید اینطوری شه... همه چی که خوب بود یهو چی شد.....':

ناظر لطفا لطفا منتشر کن لایک و کامنت فراموش نشه 🌌💙🔮