های گایز
یکسال بعد
از زبان مرینت از خواب بیدار شدم دیدم ساعت ۱۱عه رفتم لباسم و عوض کردم و رفتم در اتاق میانا رو زدم دیدم نیست بعد بیلی از اتاقش اومد بیرون گفت رفته پایین بعد رفتیم پایین دیدیم دارن صبحونه میخورن بعد به همه صبح بخیر گفتیم و رفتيم نشستیم و بعد صبحونه میانا گفت مامان بابا من دیگه برم گفتم کجا گفت عزیزم وقت آرایشگاه دارم البته ساعت ۱ الان باید با مایک بریم یه کاری رو واسه عروسی تکمیل کنیم بعد خداحافظی کرد و رفت
6 اسلاید
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
5 لایک
عالیییی بود ❤ منتظر پارت بعدم 💕