10 اسلاید صحیح/غلط توسط: جیم لیک انتشار: 2 سال پیش 14 مرتبه مشاهده شده گزارش ذخیره در مورد علاقه ها افزودن به لیست
برای پارت ۱۱ و ۱۲ که منتشر کنم ۴ لایک
🌂تصمیم گرفتم خودم همه کاراشو بکنم اعتماد به دیگری اشتباه است 💛داشتم مخفیانه خیابون ها رو نگاه میکردم که همون پسره رو دیدم که تاج رو خواست بدزده به فرمانده گفتم و 🤴اطاعت سرورم 🌂خب حالا بریم داخل قصر 🤴دستت بالا 🌂باشه 🤴راه بیوفت 🌂خواستم فرار کنم رفتم داخل یک جای دیگه 💂🏿♂یک تیر و کمون برداشتم و بهش زدم 🍌محض اطلاع این جاسوس مایکل
❤️چرا کشتیش
💂🏿♂از عمد نبود ملکه خواستم به سمتش بخوره ولی خورد به قلبش
🍌دروغ میگه جاسوس مایکل
❤️خیلی خوب ماریا هویت اون فرد مشخص شد 💛نه از امپراطوری ما نیست مال مایکل
❤️مایکل پاش رو خیلی دراز کرده 💂🏿♂با خودم گفتم ملکه رو بکشم پادشاه حتما بهم افتخار میکنه و نیزه ای که دستم بود رو به سمت مرینت پرتاب کردم 💜از اتاق کناری وارد شدم دیدم نگهبان داره به سمت مرینت نیزه پرتاب میکنه اونجا یک نیزه دیدم به سمت نگهبان پرتاب کردم و خودم رفتم سراغ نیزه ملکه ❤️دیدم نیزه به من نخورد پس به کی خورد نه ماریا 💛 آبجی ❤️نه تو چرا 💂🏿♂ای ❤️یک خنجر برداشتم رفتم و میخواستم او را بکشم 💜ملکه آروم باشید عجله نکنید تو تصمیم گیری ❤️ولم کن ژاکلین 🧡ملکه آروم باشین ❤️ولم کن 🧡مرینت بشین
❤️مایکل پاش رو خیلی دراز کرده 💂🏿♂با خودم گفتم ملکه رو بکشم پادشاه حتما بهم افتخار میکنه و نیزه ای که دستم بود رو به سمت مرینت پرتاب کردم 💜از اتاق کناری وارد شدم دیدم نگهبان داره به سمت مرینت نیزه پرتاب میکنه اونجا یک نیزه دیدم به سمت نگهبان پرتاب کردم و خودم رفتم سراغ نیزه ملکه ❤️دیدم نیزه به من نخورد پس به کی خورد نه ماریا 💛 آبجی ❤️نه تو چرا 💂🏿♂ای ❤️یک خنجر برداشتم رفتم و میخواستم او را بکشم 💜ملکه آروم باشید عجله نکنید تو تصمیم گیری ❤️ولم کن ژاکلین 🧡ملکه آروم باشین ❤️ولم کن 🧡مرینت بشین
❤️باشه 🧡ژاکلین تا من میرم دکتر رو خبر کنم حواست باشه کس دیگه ای حمله نکنه 💜باشه
🍌چند روز بعد ماریا کاملا خوب شده
❤️خواهر حالت چطوره 💛عالیم نگهبانها چیشد 💜نیزه ای که زدم اونقدر محکم بود که کشتش
💛خب جنگ کی ❤️چند روزه دیگر ژاکلین 💜بله ملکه ❤️فورا به تمام سرزمین ها پیام بفرست که آماده شن برای جنگ محل قرار لب مرز جنوبی 💜اطاعت میشه ملکه ❤️کاش میشد جنگ نکنم 🍌آخه کفشدوزکمون خوشش نمیاد دعوا کنه❤️مرض
🍌خب در مورد مرز ها یک توضیحی بدم دو مرز مرز دریایی و زمینی دریایی که یک دریای بزرگ و با کشتی میرن اما چون افرادی که در دریا میوفتند برای همیشه غیب میشن کسی تو دریا جنگ نمیکنه مرز زمینی ۲ تا هست جنوبی و شمالی
جنوبی میشه سرزمین جنگلی و سرزمین ستاره که مرزشون رو با برج مشخص کردند
مرز شمالی هم که میشه خاک و آب معمولا جنگ ها در مرز جنوبی شکل میگیره چون مرز شمالی خاک سست داره و اسب ها توش فرو میروند
در مسابقه جنگ جهانی انیمیشن شرکت کنید
🍌چند روز بعد هر دو لشکر در مرز جنوبی به. هم میرسن
❤️جنگ ای بابا 💛نغ نزن 💚ملکه ❤️بله 💚میشه بیاین ❤️چیزی شده 💚باید ببینید 🍌یک پیر مرد داره از وسط حرکت میکنه محض اطلاع یک منطقه بزرگی جز مرز نیست اول یک خط بود که مرز نامیدند اما برای اینکه سو تفاهم برطرف شه تقریبا ۵ کیلومتر از مرز به سمت هر امپراتوری جدا میکردم و اون وسط رو مرز قدیمی مینامیدند
🖤اون کیه💦نمیدونم 💚آهای پیر مرد برو اونور ❄️بگیر 💚آخ چرا میزنی ❄️دیونه کسی بهت یاد نداده احترام بزرگتر ها رو نگه داری 👴ای ننه سلام 🖤با اسب رفتیم پیش پیر مرده 💚نکنه بهش حمله کنه ❤️میخواست حمله کنه از دور میکرد 🖤سلام ❤️سلام 🖤با تو نبودم ای شما اینجا چیکار میکنید مگه نمیدونی اینجا جنگه 👴چرا میدونم ❤️پس چرا اومدید 👴آخه سالگرد نوه هام 🖤چرا اومدید اینجا 👴چون اینجا محل دفنشون 🖤نوه هاتون از کدوم لشکر بودند 👴یکیشون مال تاریکی بود دیگری مال روشنایی اونا نمیدونستم دارن باهم میجنگم ولی وقتی فهمیدن که جفتشون نقشه بر خاک شدند 🖤❤️اوه متاسفایم 👴خدا رحمتشون کنه نوه هام 🖤&یک لحظه فکری به سرم زد 🖤مرینت ❤️چیه 🖤اگه اشکال ندارد جنگ رو چند روز به تعویق بندازیم ❤️چرا 🖤میخوام میزبان این پیر دلشکسته باشم که نوه هایش رو از دست داده ❤️&فهمیدم نقشش چیه فکر کرده من خرم ❤️اتفاقا منم باهات موافقم چون من ایشون رو دعوت کردم بیان پیش ما 🖤&مگه بچه بازی 👴نمیخواد من امروز باید به یک جایی برم ❤️به سلامت 🖤خوش باشین 💚💦چیشد 🖤❤️....
🍌یادتونه گفتم یک جوری مرینت رو عاشق آدرین میکنم که کسی نکرده باشه حالا ببین
💚من رفتم برای جنگ از اون طرف فیلکیس اومد عجیب بود میدونستم پسر خالم طرف مایکل ولی وقتی دیدمش اون نبود 💙آبجی خودت باید بری تو بهتر میجنگی برو کنار آدرین ❤️چشم 🖤خاک به سرم مرینت اومد 💦ملکه با ملکه چه شود 🖤خاک به سرت میخوای تو بری 💦بدم نمیاد این یکی رو تجربه کنم 🖤پس برو
🍌عزیزان تو هر داستانی اگه جنگی بود زود خلاصه میشد اما چون تا حالا تو جنگ مرینت عاشق آدرین یا برعکس نشده بود قراره ۲ یا ۳ پارت تو جنگ باشیم
💦حمله دیدم مرینت اومد جلوم ❤️از اسب پیاده شدم اونم پیاده شد 💚جنگ ملکه ها 🤡برو بمیر 💚آخ 🍌ر صورت آدرین یک خراش بزرگی ایجاد شد ❤️نه 💦دیدم رفت پیش آدرین دلم سوخت گفتم ولشون کنید برید سراغ بقیه 💂♂چشم 💙ای داد 💜اجازه میدی من برم پادشاه 💙تو که لشکری نداری 💜خب خودم تنها برم
👹ملکه بهترین وقت برای حمله است ضعیف شدن 💦به لشکریانشون نگاه کردم دیدم تک تک ماندن گفتم آکنده ها رو اسیر کنید 💂♂💂♂تسلیم 💛حمله 💜هی 💦فورا فرار کنید 👹عقب نشینی 💧منم اومدم 🖤چیشد 💦ما تلفات زیاد ندادیم ولی جریمنت از یارانش خیلی کم موندن ولی یک هو ماریا اومد کلا اوضاع جنگ به هم ریخت ورق برگشت 🖤اشکال نداره
💧داداش ❤️آدریا بیا کمک 💧چشم ملکه 💙آبجی خوبی ❤️اره داداش خوبم ولی خیلی از افرادمون مردند 🌂سلام من خواهر نویسنده هستم سوال داشتم 🍌بپرس خواهری 🌂چطوری آب افزار ها مردن 🍌همانطور که تو فیلم آواتار مردن 🌂با تشکر
💙امروز شکست بدی خوریدم 👩 پادشاه اشکال ندارد فردا من برم 🍌شد عین مختار نبرد حرورا و مذار😁😁😁😁😁😁😁😁
💙باشه مشکل نیست لاری 👩ممنون ❄️پادشاه 💙حالا آدرین چطوره 💚خوب خوبم ❤️خوشحالم 💜دکتر گفت خراش خودش بعد چند روز برطرف میشه 🖤امروز پیروزی خوبی به دست آوردیم 💦اره اما یک مشکلی هست 🖤چی 🧢معلومه پادشاه بعد از اومدن ماریا مجبور به عقب نشینی شدیم 💦اره 🖤منظور 💦بهتره ترتیبی بدیم فردا جنگ تموم شه 🖤چرا 💦داداش ادامه ی جنگ به نفع ما نیست ماریا خودش حریف نصف مایه 🖤اره درسته 🧢بهتره فردا من به میدان برم 🖤باشه تو برو
🍌 لاری خواهر کاگامی
این پارت رو بخاطر شما طولانی دادم حمایتتون رو بیشتر کنید
درضمن ۵ پارت دیگه میشه پایان فصل ۱
خدا نگهدار
10 اسلاید
1
نتیجه
مجموع امتیاز شما
امتیاز
تعداد پاسخ صحیح
تعداد پاسخ غلط
درصد صحیح
شما به درصد سوالات پاسخ درست دادید
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
3 لایک
نظرات بازدیدکنندگان (0)